نوعی از عکاسی که در آن سوژه برابر اندازه واقعی (معادل 1:1) یا بسیار بزرگ تر از انچه که هست ثبت می شود
نکته ای در ماکروگرافی:
اگر ابعاد تصویر یک شیئ بر روی یک فریم عکس 35 میلیمتری مساوی با ابعاد واقعی آن شیئ باشد به چنین بزرگنمایی، بزرگنمایی 1:1 گفته میشود . هر چه عدد اول بزرگتر باشد بزرگنمایی سوژه هم بیشتر است
برای گرفتن عکس های ماکرو کلا سه روش بیشتر پیش رو ندارید و شما میتوانید بستگی به شرایط خود یکی از این سه روش را در عکاسی ماکروگرافی انتخاب کنید.
استفاده از لنز های ماکرو
استفاده از فیلتر ماکرو (Close-up) و اکستنشن تیوب (Extension tube) و مبدل تله (Tele convertors)
استفاده از لنز معکوس
لنز های ماکرو :
ساده ترین و راحت ترین راه استفاده از لنز های ماکرو است لنز های ماکرو به لنز هایی گفته میشود که حداقل بزرگنمایی 1:1 رو داشته باشند ، اغلب لنزهای ماکرو با فاصله کانونی ثابت ( Prime lens ) عرضه می شوند ، یکی از معایب این لنز ها قیمت بالای انها میباشد که برای عکاسان اماتور و کسانی که فقط برای خودشان عکاسی میکنند خریدن چنین تجهیزاتی غیر ممکن یا غیر معقول است. اکثر لنز های موجود در بازار فاصله کانونی مابین 40 تا 200 میلیمتر را دارند ، فاصله کانونی لنزهای ماکروی مختلف تاثیری بر میزان بزرگنمایی آنها ندارد و حداکثر بزرگنمایی همه این لنزها 1:1 است. آنچه در این لنزها متفاوت است یکی عمق میدان است یعنی هر چه فاصله کانونی بیشتر باشد بگراند سوژه فلو تر و محو تر است و باعث برجستگی سوژه میشود در حالی که لنز های با فاصله کانونی کم عمق میدان بیشتر و بگراند شلوغ تری دارند و دیگری فاصله رسیدن به اندازه 1:1 است که مثلا لنز ماکرو 180 میلیمتر کانون از فاصله 50 سانتی متری به این اندازه میرسد و در 60 میلیمتری از فاصله 18 سانتیمتری
فیلتر ماکرو و اکستنشن تیوب و مبدل تله :
فیلتر های ماکرو (Close-up) این فیلتر ها مانند سایر فیلتر ها جلو لنز بسته میشود و این فیلتر تنها یک عدسی است این فیلتر ها هیچگونه بزرگ نمایی ندارند تنها کاری که انجام میدهند این است که حداقل فاصله فوکوس لنز را کم میکنند (در حالت عادی هر لنزی در فاصله بخصوصی فوکوس میکند اگر از ان بیشتر به سوژه نزدیک بشوید دیگر لنز توانایی فوکوس ندارد) این فیلتر ها بر اساس قدرت از شماره 1 تا 10 دیوپتر (واحد اندازه گیری در اپتیک) وجود دارند که 1 و 2 ان عملا بزرگنمایی محسوسی ندارند شماره 10 ان هم باید تقریبا به سوژه چسبید که عملا این کار در برخی از سوژه ها ممکن نیست و سایه روی سوژه می افتد.
اکستنشن تیوب (Extension tube) هم یک وسیله شبیه به یک لنز تو خالی بدون عدسی است که با ایجاد فاصله بین سنسور و لنز باعث بزرگ نمایی سوژه میشود. استفاده از اکستنشن تیوب یک محدودیت عمده نیز بهمراه دارد و آن از دست دادن فوکوس بینهایت است بطوریکه دامنه فوکوس به چند سانتیمتر تا کمتر از یک متر محدود میشود. بعلاوه باعث افت نور شده، که بایستی مدنظر قرار گیرد ، و همچنین هنگام استفاده از اکستنشن تیوب برای فکوس باید بیشتر به سوژه نزدیک شد.
مبدل تله (Tele convertors) هم یک همانند یک لنز کوچک است که مابین لنز اصلی و دوربین قرار میگیرد باعث تله شدن و افزایش فاصله کانونی لنز اصلی میشود این مبدل در اندازه های 1.4 ، 1.7 و 2 موجود است با ضرب این عدد در مقدار فاصله کانونی لنز اندازه نهایی به دست می آید. مثلا یک لنز 18-55 با اتصال مبدل تله 2 به یک لنز 36-110 تبدیل میگردد. تله کانورترها برخلاف اکستنشن تیوب ها باعث از دست دادن فوکوس بینهایت لنزها نمیشوند و فقط باعث افت نور میشوند . متاسفانه تله کانورتر علاوه بر افت نور تا حدی باعث افت کیفیت ( هم شارپنس و هم کنتراست ) تصویر میشوند.
نکته : تله کانورتور اصولا بر روی لنزهای محدودی قابل نصب است. بسیاری از لنزها از نظز فیزیکی اجازه نصب تله کانوتور را نمیدهند و بسیاری نیز با نصب تله کانورتور عملکردهای خود را ازجمله اوتوفوکوس، کنترل دیافراگم و غیره را از دست میدهند.
لنز معکوس :
همانطور که از نامش پیداست عبارت است از نصب لنز بر روی بدنه بطور معکوس ، لنز در حالت عادی تصویر یک منطقه بزرگ ( مثلا یک منظره ) را بر روی منطقه ای کوچک یعنی فیلم عکاسی یا حسگر دوربین دیجیتال متمرکز میکند. حال چنانچه لنز بصورت سروته بر روی بدنه دوربین بسته شود تصویر یک منطقه خیلی کوچک را بر روی منطقه ای بزرگ تشکیل میدهد که البته تنها قسمت کوچکی از مرکز این تصویر بر روی حسگر دوربین تشکیل میشود و بدین ترتیب باعث بزرگنمایی زیاد تصویر میشود.
چه لنز های رو میشه معکوس کرد و در ماکروگرافی مورد استفاده قرار داد :
از هر لنز واید ثابت و یا واید زوم میتوان استفاده کرد و نیازی به یکی بودن برند لنز و بدنه نیز وجود ندارد. یعنی فرضا میتوان از لنز واید کانن برروی بدنه نیکون استفاده کرد و یا لنز سونی را بر روی بدنه پنتاکس ( و یا بدنه هر دیگر ) نصب نمود. ( تنها استثنا ، همانطور که در ادامه بحث خواهیم دید موقعی است که تمایل به کنترل الکترونیکی دیافراگم دارید. در این شرایط تنها میتوان از لنز کانن برروی بدنه کانن و از لنز المپوس بر روی بدنه المپوس استفاده کرد.
نکته های ماکروگرافی با لنز معکوس :
هرچه لنز مورد استفاده وایدتر باشد بزرگنمایی بیشتر خواهد بود بطوریکه لنز 50mm بزرگنمایی 1:1 ، لنز 28mm بزرگنمایی 2:1 ، لنز 24 بزرگنمایی 3:1 ، لنز 20mm بزرگنمایی 4:1 و لنز 18mm بزرگنمایی 5:1 ایجاد میکند. لذا یک لنز زوم 55-18 میتواند بزرگنمایی 1 تا 5 برابر را ایجاد کند. در واقع لنز گرانقیمت Canon یعنی MPE-65 چیزی جز یک لنز 55-18 نیست.
هرچه لنز مورد استفاده وایدتر باشد و بعبارتی بزرگنمایی بیشتر باشد، میزان افت نور شدیدتر است، چراکه تصویر روی سطح بزرگتری تشکیل میشود و لذا میزان نوری که به حسگر یا فیلم عکاسی میرسد کمتر است. بنابراین هرچه لنز وایدتری استفاده شود نیاز به نورپردازی قویتری میباشد.
هرچه بزرگنمایی بیشتر باشد ( لنز وایدتر ) عمق میدان کمتر میشود و برای دستیابی به عمق میدان مناسب نیاز به دیافراگم بسته تری میباشد. بطور تجربی در بزرگنمایی 5:1 برای دستیابی به عمق میدان مناسب نیاز به دیافراگم 13 تا 16 میباشد. دیافراگم مناسب برای بزرگنمایی 3:1 معادل 11 تا 13 ، برای بزرگنمایی 2:1 معادل 9 تا 11 و برای بزرگنمایی 1:1 معادل 8 تا 9 است
روش های معکوس کردن لنز عبارت است از :
رینگ معکوس کردن (Reverse Ring )
مبدل معکوس (Reverse Converters Adapter )
برگردان لنز (Reverse Lens)
مبدل دستی
رینگ معکوس کردن :
این حلقه ها همانند فیلتر ها هستند که به جلو لنز بسته میشوند و به بدنه دوربین متصل می شوند اینگونه می شود به راحتی لنز رو معکوس کرد. عیب این روش این است که دیگر دوربین بر روی فوکوس و دیافراگم هیچ گونه کنترلی نخواهد داشت.
مبدل معکوس:
این مبدل دارای دو سر است یکی به جلو لنز و دوربین متصل می شود و دیگری به پشت لنز ، در این روش لنز به صورت کامل معکوس میشود و دوربین کنترل کامل روی دیافراگم و فوکوس دارد.
برگردان لنز :
این روش به اینگونه است که لنز را باز کرده و المان های داخلی ان به صورت بلعکس میچینند به این صورت که اپتیک های اول لنز به اخر و اخر لنز به اول منتقل می شوند (این روش به هیچ وجه به اشخاصی که با ساختار لنز اشنایی ندارند پیشنهاد نمیشود می توانید لنز را به یک تعمیر کار بدهید تا برایتان معکوس کند) با معکوس کردن لنز دیگر نمیتوان مثل قبل با ان کارکرد بلکه فقط برای ماکرو کاربرد دارد.
مبدل دستی :
در این روش دیگه باید آستین هارو بالا بزنید چون میخوایم با هم یک مبدل برای اتصال معکوس لنز به دوربین بسازیم. با این مبدل مانند رینگ معکوس است با این تفاوت که شما اونو می سازین.
وسایل لازم:
1- چسب 123
2- وسیله ای برای برش پلاستیک
3- حلقه فیلتر UV
4- در پوش بدنه دوربین
5- مقوا
ابتدا روی درپوش بدنه دوربین یک سوراخ ایجاد میکنیم من از گرد بر استفاده کردم شما هم میتونید از اره یا حتی یک چاقو کهنه که اونو با شعله داغ کردین برای ایجاد سوراخ استفاده کنید.
مرحله بعدی لبه بیرونی فیلتر نه اون طرفی که به لنز متصل میشه رو به دقت چسب میزنیم و روی درپوش دوربین میچسبونیم.. از محکم چسبیدنش مطمئن بشید که از افتادن لنز جلوگیری بشه .
حالا یه تیکه مقوای گرد که وسط اون یه سوراخ به شعاع 1.5 سانت بریده شده رو روی فیلتر میچسبونیم
دلیل اتصال این مقوا جلوگیری از ورود نور اضافه به سنسور برای جلوگیری از خراب شدن کیفیت عکس
لنز رو با دهانه روی اون متصل کنید.
به همین سادگی حالا اماده استفاده است.
نکته :
برای جلوگیر از ورود گرد و غبار و افتادن لنز ، قسمتی از لنز است که در داخل بدنه دوربین قفل میشود. در اغلب تعمیرگاه های لوازم عکاسی این رینگ را میتوان به قیمت 10تا 15 هزار تومان تهیه کرد. این رینگ بخوبی در داخل بدنه قفل میشود و نیز اجازه ورود غبار به بدنه را نمیدهد. لذا میتوان با چسبانیدن یک حلقه فیلتر برروی آن یک آداپتور کاملا مطمئن ساخت.
نکته :
با یه کم ابتکار میشه نوع الکتریکی اون رو مشابه شکل زیر ساخت .
تکنیک لنز معکوس علاوه بر مزایای کم هزینه بودن بزرگنمایی بسیار زیاد دارای معایب بزرگی همچون مشکل کنترل دیافراگم و عمق میدان عکس ، دشواری فوکوس روی سوژه بخاطر بزرگنمایی زیاد و نزدیکی بسیار زیاد به سوژه همچنین دستی بودن فوکوس ،نورپردازی دشوار بخاطر افت شدید نور و عدم کفایت نور محیط برای ثبت مناسب است.
فوکوس در لنز معکوس :
سخت ترین مرحله تکنیک لنز معکوس شاید همان فوکوس کردن مناسب روی سوژه است چرا که در لنز معکوس فاصله شما با سوژه ممکن است 1 تا 10 سانتیمتر باشد و به دلیل بزرگنمایی بیش از حد به سوژه یک میلیمتر جابجایی لنز باعث خارج شدن سوژه از فوکوس میشود در این مواقع نیز استفاده از سه پایه ممکن نیست چون برخی مواقع برای به دست اوردن فکوس میبایست 1 یا 2 سانتی متر سه پایه جابجا شود که این برای سه پایه های عادی امکان پذیر نیست مگر اینکه از یک سه پایه ماکرو استفاده شود یا بر روی سه پایه یک ریل فوکوس بسته شود.
ریل فوکوس وسیله ای است که مانند هد به سر سه پایه بسته میشود و اغلب دارای دو یا سه پیچ تنظیم برای جلو و عقب یا چپ و راست بردن دوربین بدون تکان دادن سه پایه برای رسیدن به حداکثر فوکوس روی سوژه است.
برای فوکوس در لنز معکوس باید دهانه لنز را حدود 5 سانتیمتری به سوژه نزدیک کرد، آنگاه پس از یافتن سوژه در منظره یاب با دقت و بسیار آرام دوربین را کمی به جلو و عقب حرکت داد تا سوژه در فوکوس قرار گیرد و بمحض فوکوس شدن و بدون کمترین درنگ شات زد، زیرا کمترین مکث باعث حرکت دست و از فوکوس خارج شدن سوژه میشود.
تنظیم دیافراگم در لنز معکوس :
با سروته کردن لنز و نصب آن بصورت معکوس ، ارتباط های الکتریکی و الکترومکانیکی آن با دوربین قطع میشود و با جدا کردن لنز از بدنه در برند کانن، دیافراگم در بازترین حالت و در نیکون در بسته ترین حالت ممکن قرار میگیرد که هر دو حالت باعث ثبت عکسی بی کیفیت میشود در حالت باز به دلیل عمق میدان کم فلو شدن سوژه و در برخی موارد نورخودگی بیش از حد و در بسته ترین حالت باعث تاریک بودن سوژه عدم امکان فوکوس مناسب و سافت بودن عکس میشود.
چند روش مفید برای کنترل دیافراگم :
* ساده ترین و بهترین روش استفاده از مبدل الکتریکی لنز معکوس که دوربین کاملا میتواند روی دیافراگم کنترل داشته باشد، البته این روش تنها در برند کانن و المپوس امکانپذیر است چون تنها در این دو برند کنترل دیافراگم الکتریکی است و در سایر برند ها کنترل دیافراگم الکترومکانیکی است
* استفاده از لنزهای قدیمی ،لنزهای قدیمی دارای رینگ تنظیم دیافراگم روی خود بدنه لنز هستند به همین دلیل به سادگی میشه از این لنز ها استفاده کرد.
* روش بعدی که تنها روی برند کانون امکان پذیر است به سادگی میتوان در حالیکه لنز به بدنه متصل است، دوربین را در مد Manual قرار می دهیم ، دیافراگم را به میزان مورد نیاز تنظیم می کنیم، سپس دکمه DOF را فشار داده و در حالیکه آنرا بحالت فشرده نگاه داشته ایم ، لنز را از بدنه جدا کنیم و معکوس به بدنه اتصال می دهیم. توجه داشته باشید دیگر دیافراگم به باز ترین حالت بر نمیگردد و میزان دیافراگم میزان انتخابی شماست.
نورپردازی در ماکروگرافی :
مهمترین کاری که در ماکروگرافی حائز اهمیت است و در کیفیت خروجی کار از تاثیر بسزایی برخوردار است ، نورپردازی است هر چه مقدار بزرگنمایی بیشتر باشد نورپردازی سخت تر و نور بیشتری لازم است.
انواع امکانات نورپردازی در ماکرو
1- فلاش سرخود دوربین
2-فلاش Twin light
3- فلاش Ring type
4- پخش کننده های نور Diffuser
نوردهی با نور محیط و فلاش بطور همزمان :
در بزرگنمای های زیاد که نور به شدت افت میکند چاره ای جز استفاده از فلاش نیست گاهی مواقع میتوان با ترکیبی از نور محیط و فلاش نیز به نتایج خوبی رسید . در این حالت میتوان سرعت را از آنچه برای نوردهی با نور محیط به تنهایی نیاز است تا حدی بالاتر برد و با استفاده از فلاش، کمبود نور را جبران کرد. اینکار چند مزیت دارد:
1- باعث بهبود رنگ و کنتراست تصویر میشود .
2- تا حد زیادی از اثر مخرب لرزش دست پیشگیری میکند
استفاده از فلاش سرخود دوربین و فلاش اکسترنال به دلیل قدرت زیاد فلاش و نزدیکی به سوژه ممکن است باعث عدم کنترل نور مناسب روی سوژه شود در این حالت باید از یک پخش کننده نور استفاده شود تا نور را به صورت یکنواخت روی سوژه بتاباند برای فلاش سرخود دوربین میتوان یک سافت باکس دستی ساخت یا از یک ورق کاغذ به شکل زیر استفاده نمود.
در بزرگنمایی های بالا که سوژه بسیار به لنز نزدیک است در بسیاری موارد سایه لنز بر روی سوژه افتاده، از رسیدن نور فلاش به سوژه جلوگیری میکند. برای پیشگیری از این امر فلاشهای ماکرو طراحی و ساخته شده اند. این فلاشها بر روی دهانه لنز بسته میشوند و با توجه به اینکه برای عکاسی از فاصله بسیار نزدیک طراحی شده اند، قدرت و دامنه نوردهی مناسبی دارند.
فلاشهای ماکرو بسیار گران قیمتند و شاید برای کسانیکه کاربری حرفه ای ندارند، خرید چنین تجهیزات گرانی چندان عاقلانه نباشد. روش دیگر برای کسانی که فلاش اکسترنال دارند استفاده از رفلکتور لنز است.
البته با متصل کردن یک تکه پلاستیک شفاف سفید به دهانه لنز می توان نور فلاش سرخود دوربین رو که نور اون در فواصل کمتر از 30 سانتی متر بسیار زیاد و باعث خراب شدن عکس میشود کنترل کرد و از افتادن سایه روی سوژه جلوگیری کرد این پخش کننده رو میشه با پلاستیک دبه یا جای سرکه و موارد مشابه ساخت
توجه داشته باشید که در هنگام استفاده از فلاش سرعت شاتر از حداکثر سرعت همزمانی فلاش بیشتر نباشد چون در این موقع یا فلاش نصف کادر را پوشش میدهد یا قبل از فلاش زدن تصویر ثبت میشود ، این مورد در بسیاری از دوربین های پیشرفته توسط دوربین کنترل میشود و دوربین اجازه سرعت بیشتر به شما نمی دهد پس باید به این نکته توجه داشت حد امکان از بیشترین سرعت همزمان سازی فلاش را انتخاب کنید تا از لرزش دست جلوگیری هم جلوگیری شود. سعی کنید همیشه از مد متوالی عکاسی استفاده کنید چهار پنج شات پشت سر هم بگیرید مطمئناً یکی از انها بهترین وضعیت فکوس را دارد
کادربندی در ماکرو :
Angle-Finder زاویه یاب _ این ابزار در شرایط عکاسی از زاویه هایی مشکل مانند مواقعیکه دوربین بایستی به زمین بسیار نزدیک شود و امکان دیدن از منظره یاب مقدور نیست کاربرد دارد. و به منظره یاب دوربین متصل میشود.
* زاویه مناسب انتخاب کنید سعی کنید دوربین و سوژه در یک سطح قرار گیرند. حتی المقدور از بالا از سوژه عکس نگیرید، گاه همسطح با آن و در مواردی حتی پایینتر از سوژه قرار بگیرید
* به پس زمینه هم توجه کنید یک پس زمینه مناسب مبهم و خوشرنگ به زیبایی عکس شما می افزاید و یک پس زمینه شلوغ و خشن سوژه اصلی را تحت الشعاع قرار میدهد
* عمق میدان را بدرستی انتخاب کنید سه عامل عمده در کنترل عمق میدان نقش دارند دیافراگم ، فاصله کانونی ، فاصله از سوژه . هرچه از سوژه بیشتر فاصله دارید بهتر است از دیافراگم بازتر برای دستیابی به پس زمینه فلو استفاده کنید و بالعکس هرچه به سوژه نزدیک تر هستید از دیافراگم بسته تر استفاده کنید تا قسمتهای بیشتری از سوژه در فوکوس باشد. همیشه سعی کنید حداقل از دیافراگم 8 و حداکثر از 16 بیشتر استفاده نکنید چون دیافراگم بسته بالاتر از 16 باعث سافت شدن عکس ، پراکندگی نور و افت شدید کیفیت عکس میشود
* همیشه توجه داشته باشید که نقطه فوکوس روی چشم سوژه باشد معمولا در عکاسی ماکرو، بخاطر فاصله بسیار کم از سوژه و نیز بزرگنمایی زیاد، عمق میدان کمتر از آنست که بتوان تمام سوژه را در فوکوس داشت. لذا همینکه چشم و حداکثر سر حشره در فوکوس قرار گیرد کافی است. بالعکس چنانچه عمده بدن حشره در فوکوس باشد اما تنها چشم او خارج از فوکوس باشد ظاهری ناخوشایند و ناشیانه به عکس میدهد چراکه چشم اولین جایی است که نظر بیننده را بخود معطوف مینماید .
در جواب باید گفت این به خود شما بر می گردد که دوست دارید در کدام شاخه از عکاسی کار کنید همانطور که می دانید عکاسی شاخه های زیادی دارد (مستند ٫ هنری ٫ تبلیغاتی ٫ صنعتی ٫ خبری ٫ علمی و … ) خوب اگر بدانید که بیشتر در کدام بخش فعال خواهید بود شاید الزامی برای صرف هزینه برای تهیه یک دوربین های گران قیمت و با کار آیی های ویژه نداشته باشید .
در کل دوربین ها به دو دسته تقسیم می شوند
الف ) دوربین های کوچک (کامپکت ) این گونه دوربین ها معمولا بصورت خودکار و اتوماتیک هستند استفاده از آنها راحت بوده و به سادگی می توان از آنها در همه جا استفاده کرد ابعاد و اندازه های کوچکی دارند و قیمت ارزانتر و کمتری نسبت به نوع دوم دارند.
ب ) دوربین های تک عدسی انعکاسی (SLR ) یا (DSLR) این دوربین ها این امکان را به عکاس می دهد که بتواند تنظیمات دوربین را خود انتخاب کند و دست عکاس را برای خلق و ایجاد عکس های هنری و حرفه ای باز می گذارد . این دوربین ها به گونه ای ساخته می شوند که می توان برای آنها ابزار و سایل گوناگونی را مورد استفاده قرار داد مانند سه پایه و لنز های مختلف و فیلترها ….
۲- آیا به سه پایه و یا تک پایه نیاز خواهم داشت ؟
جواب بله است . استفاده از یک تیکه کاه خوب و ثابت و مطمن در کیفیت عکس های شما بسیار موثر است فرقی هم نمی کند که از کدام گروه دوربین استفاده می کنید . در برخی از موارد بخصوص زمانی که در اتاق و سالن و … مکانی که نور مناسب وجود ندادر شما مجبور هستید از زمان نوردهی بیشری برای عکاسی استفاده کنید بطور حتم بر روی دست و ثبت ارتعاش های بدن و دست در کیفیت عکس شما تاثیر بسیار بدی خواهد گذاشت پس بهتر است به فکر تهیه یک سه پایه و یا تک پایه برای خود باشید.
۳- کیف دوربین و وسایل نظافت دوربین و لنز :
بطور حتم وقتی برای عکاسی به بیرون از منزل می روید نیاز به کیف و یا یک وسیله مناسب برای قرار دادن دوربین و یا لنزهای خود احتیاج پیدا خواهید کرد . شما بسته به میزان وسایل و اندازه و بزرگی و کوچکی آنها می توانید از کیف ویا کوله شتی و یا چمدان های که برای این منظور ساخته شده است استفاده نماید . لارم نیست که توضیح دهم که از چه برند و مارکی استفاده کنید ولی این را به یاد داشته باشید که هر کدام را که تهیه می کنید باید جا و اندازه مناسب و کافی داشته باشد بطوریکه نه بسیار تنگ باشد که فشار به دوربین و لنز ها بیاورد و یا بقدری گشاد باشد که لوازم عکاسی ما به هر سمت پرتاب شوند .
بهتر است به منظور تمیز کردن لنز دوربین چه کامپکت و یا تک عدسی از پارچه و محلول های تجاری موجود در بازار استفاده کنیم چون استفاده از دستمال های معمولی و کاغذی باعث ایجاد خراش های ریز بر روی لنز و سنسور دوربین خواهد شد و از کیفیت و عملکرد آنها به مرو می کاهد همینطور به هیج عنوان از آب دهان و یا بخار بازدم برای پاک کردن لنز و یا سطح سنسور دوربین خود استفاده نکید چراکه باعث ایجاد لکه بر روی آنها خواهد شد.
۴- انتخاب لنز مناسب :
اگر از دوربین ها نوع اول استفاده می کتید اختیار با شما نیست فقط در هنگام خرید دوربین می توانید برند دوربین و یا نوع لنز خود را انتخاب کیند چراکه دوربین های کامپکت دارای لنز سر خود و ثابت بوده و امکان تغییر در آنها وجود ندارد ولی کمپانی های سازنده آنها را به گونه ای می سازند که از دامنه واید تا تله در آنها وجود داشته باشد از بازه ( ۱۸ تا ۲۰۰ میلیمتر).
در دوربین های SLR یا DSLR که این امکان را می دهند که بتوانیم از لنز با فاصله کانونی های مختلفی استفاد کنیم و بسته به نوع و رشته عکاسی می توانیم آنها را خریداری نمایم برای مثال
– لنز با فاصله کانونی کوتاه تر و مانند ۱۷ ٫ ۲۴ ٫ ۲۸ ٫ ۳۵ میلیمتری لنز های واید (عریض ) محسوب شده و بیشتر برای عکاسی از مناظر و طبیعت مورد استفاده قرار می گیرند
لنز با فاصله کانونی بلند تر مانند ۷۰ ٫ ۸۰ ٫ ۱۲۴ ٫ ۱۳۵ ٫ ۲۰۰ و …. لنزهای تله (بسته) محسوب شده و بیشتر برای عکاسی که نیاز به جزییات بیشتر و بزرگنمایی داریم استفاده می شود
البته در نظر داشته باشید که لنز با فاصله کانونی ۵۰ میلیمتری لنز استاندار و شاخص برای دوربین های ۳۵ میلیمتری می باشد. لنز های تخصصی برای برخی از رشته ای عکاسی ساخته شده است مانند ماکرو گرافی که بسته به نوع آنها دارای بزرگ نمایی های گوناگون بوده و یا لنز های بالای ۶۰۰ میلیمتر برای عکاسی از حیات وحش و اجرام آسمانی و با تیلت شیفت (Tilt – Shift) یا همان متحرک برای عکاسی که نیاز به اصلاح پرسپکتیو عکس را دارند استفاده می شود.
۵ – آیا نیار به تهیه فلاش دارم ؟
در جواب باید گفت هم بله و هم خیر ! تعجب نکنید در بیشتر دوربین های امروزی فلاشی سرخود در آنها جاسازی شده اند که البته بسیار موثر و کار آمد نیز هستند و بیشتر نیاز عکاسان را بر طرف می کند ولی باز بسته به نوع عکاسی شما ممکن است اصلا برایتان کار آمد نباشد و نیاز به تهیه فلاش حرفه ای و یا جدا گانه ای برایتان به وجود آید . برای مثال نور پرتاب شده از فلاش سرخود دوربین باعث ایجاد تخت شدن سوژه و همینطور در برخی از موارد اثر نور زدگی بیش از اندازه (اور اکسپوز) میشود ویا شاید فاصله شما با سوژه زیاد بوده و در برد موثر پرتاب نور فلاش نباشد . در فلاش های خارجی یا اکسترنال این قابیلت را به عکاس می دهد که بتواند جهت پرتاب نور و همینطور میزان شدت پرتاب نور را خود بسته به نیازش تعریف و مورد استفاده قرار دهد.
۶- استفاده از فیلتر ها :
همانطور که می دانید فیلتر ها برای ایجاد تاثیرات نمایشی و یا اصلاح رنگ در عکاسی بکار می روند . استفاده از فیلتر های رنگی در عکاسی سیاه و سفید برای ایحاد تونالیته های خاکستری و در عکاسی رنگی برای ایجاد گرایش به رنگ مخصوص و ویژه به کار می آیند . در فیلتر های امروزی که بر روی لنز دوربین وپیچ می شوند کار را بسیار راحت کرده اند ولی این عیب را نیز دارند که چون لنز های با دهانه ای گوناگون ساخته و قطرهای مختلف ساخته می شوند بنا براین یابد برای هر دهانه قطر لنز فیلتر مناسب آن را خریداری کرد که خوب این مستلزم صرف هزینه بیشتر است .
بطور شاخص می توان برخی از مدل فیلتر ها را اینگونه بیان کرد:
– فیلترهای UV که با جذب اشعه فرا بنفش نور خورشید تاثیرات نامطلوبی را که بروری عکس ما می گذارند را بر طرف می کنند چون این فیلتر های نسبت به سایرین ارزانتر می باشد می توان از آنها به عنوان یک بخش حفاظتی برای شیشه جلویی لنز نیز استفاده کرد.
– فیلترهای رنگی که برای ایجاد و ساخت تونالیته های خاکستری در عکاسی در مد سیاه و سفید و یا ایجاد رنگ های خاص در عکاسی رنگی مورد استفاد قرار می گیرند مانند فیلترهای سیز و یا فرمز و یا آبی و … .
– فیلتر های کاهنده نور که به فیلتر های ND معروف هستند و برای کاهش نور در مواقعی که شدت نور محیط بسیار زیاد است و باعث روند تخریبی و رنگ پرید گی سوژه می شود استفاده میشود بر روی آنها اعدادی حک شده است که بر اساس آن از نیم تا سه استاپ می توانیم اقدام به کم کردن نور کنیم در برخی از این مدل فیلترها به دو بخش تقسیم شده است و نیمی از کادر را دستخوش تغییر قرار می دهند و در نیمه دیگر بی تاثیر هستند برای مثال وقتی شدت نورد در آسمان زیاد است و می خواهیم از شدت نور خورشید کم کنیم ولی نور در سطح زمین خوب است .
– فیلتر های پولاریزه این فیلتر ها برای کنترل و ممانعت از تاثیر پرتوهای نورانی که در اثر باز تاب از سطوح غیر فلزی به همه سو پخش می شوند بکار برده می شود. این فیلتر ها همیمنطور درجه خلوص رنگ های سوژه را افزایش می دهند بخصوص رنگ های آبی و سبز در عکاسی از طبیعت و سطوح آب فوق العاده عمل می کنند٫ در مدل های گرانتر و مرغوب تر با امکان چرخ این فیلتر حول مرکز خود می تواند دقت و کیفیت بهتری را در هنگام عکاسی به ما بدهد.
البته فیلتر های دیگری نیز هستند مانند : مادون قرمز (فروسرخ) و با فیلتر های حرارتی و یا اسکای فیلتر ها که باعث برجسته کردن ابرها در آسمان میشوند (SKY Filter) یا گرم کننده های نور در عکاسی (فیلترهای زرد) و یا سرد کننده ها نور (فیلترهای آبی) . البته با نوجه به عکاسی دیجیتال و امروزی این فیلترهای دیگر کار آیی خود را از دست داده اند چون این گروه از فیلتر ها را می توان با برنامه های ویرایش عکس بخوبی بر روی تصاویر اعمال کرد ولی لازم دیدم که برایتان توضیح دهم که با آنها نیز آشنا شوید
خوب دوستان با مطالعه مطالب مطرح شده در بالا یک شناخت و نمایی کلی برای شما در ذهنتان ترسیم شد که بتوانید ابراز و وسایل مورد نیاز خود را بهتر انتخاب کنید و از صرف بی مورد وقت و هزینه های مالی نا بجا دوری کنید . در ادامه مطالب برایتان نکانی در بابت نحوه عکاسی و انتخاب سوژه و استفاده از ریتم و فرم ها در عکاسی و نور سایه و …. که بطور حتم برایتان مفید خواهد بود و در کیفیت و نوع عکاسی شما تاثیر خوب و بسزایی دارد بیان خواهم کرد پس با ادامه مطلب در دانشکده پیک وان با من همراه باشید.
مباحثی که در این مجموعه و در قالب چند بخش به شما ارائه خواهد شد : شناخت دوربین عکاسی ، راهنمای خرید دوربین ٫ فیلترهای دوربین ٫ پولاریزه ٫ شناخت لنزها ٫ شاخه های عکاسی ٫ سه پایه دوربین ٫لنزپاکن ٫ عدسی دوربین ٫ نکاتی برای عکاسی ٫ ریتم ٫ انتخاب سوژه ٫ نور ٫ سایه
سلام بر همه خوبان و همراهان دانشکده پیک وان . امید وار هستم که با خواندن بخش اول مقاله مربوط به چگونه عکاس شویم تا حدودی برخی از سوالاتی که در ذهن شما نقش بسته بود ٫ پاسخ خود را دریافت کرده باشید . در این بخش از مطالب می خواهم برای شما برخی از نکات و مفاهیم اولیه و کلیدی را توضیح دهم که امید وار هستم بتواند پاسخگو بخش دیگری از سوالات شما عزیزان باشد .
منظره یاب یا چشمی دوربین :
شاید با وجود دوربین های دیجیتال در بازار کمتر کسی از پنجره و روزنه کوچک دوربین اقدام به دیدن و انتخاب کادر خود نماید و اکثریت با استفاده از LCD موجود در پشت دوربین اقدام به عکاسی کنند ولی این مورد بیشتر برای عکاسان مبتدی یا تازه کار است اگر می خواهید که یک عکاس حرفه ای شوید بهتر است که از همان ویزور برای استفاده از کارد بندی و محل قرار گرفتن سوژه خود اقدام نماید.
در دوربین های کامپکت وقتی به منظره یاب دوربین نگاه می کنید در آن دو شاخص خواهید دید . این دو شاخص بیان کننده این است که هر آن چیزی که در بین این دو شاخص قرار گرفته باشند چاپ خواهد شد . نکته اینجاست شاید شما در کادر خود المان و عناصر دیگری نیز را ببنید ولی باید به یاد داشته باشید که این ها فقط برای شما دیده خواهند شد ولی در چاپ عکس قرار نخواهند داشت .
این اختلاف زاویه دید به دلیل اینکه معمولا ویزور دورین کمی بالاتر از لنز بوده که محل ورود نور است به وجود می آید که در اصطلاح به آن پارالاکس (Parallax) می گویند.البته در برخی از دوربین های پیشرقته DSLR مانند 7D کانن و استفاده از اپتیکال ( منشور پنج وجهی ) با پوشش 100 درصد این نقص را بر طرف کرده اند . شما برای این که بدانید پوشش ویزور دوربین خود درچه محدوده ای است بهتر است به دفترچه راهنمایی آن مراجعه نماید.
چگونه عکس های واضح و شفاف داشته باشیم :
همان طور که می دانید اساس کار عکاسی بر مبنای نور واقع شده است . به این معنا که هر چقدر نور بهتر در زمان مناسب به سطح فیلم و یا سنسور دوربین ما برسد عکس خوب و واضح و با کیفیت خواهیم داشت خوب چه باید کرد ٫ در جواب باید گفت با استفاده از سرعت های بالای شاتر . (شاتر پرده و یا مسدود کننده نور بوده که مانع رسیدن نور مداوم بر سطح فیلم و یا سنسور می شود )
برای مثال اگر شما در جایی قرار گرفته اید که می توانید از سرعت شاتر ۱/۱۲۵ ثانیه استفاده کنید این شانس را خواهید داشت که عکس خوب و واضح را ثبت نماید . حال اگر به هر دلیل نتوانید به این حداقل سرعت برسید مثلا با سرعتی برابر با ۱/۳۰ ثانیه عکاسی کنید احتمال اینکه لرزش دست شما نیز در عکستان نمایان باشد بسیار زیاد است در این صورت عکس شما وضوح خوبی را نخواهد دشت و تار و کدر و محو خواهد بود.البته با تمرین و تمرکز شاید بتوانید لرزش ایجاد شده را کنترل کرده و در سرعت های حتی ۱/۱۵ ثانیه نیز بر روی دست عکاسی کنید ولی به یاد داشته باشید که این یک ریسک است و عوامل کوناگونی مانند خستگی و یا سنگینی و بلند بودن لنز و یا استرس و هیجان بر روی عملکرد شما بشدت تاثیر گذار خواهد بود و همیشه شما در شرایط آرمانی قرار نخواهید داشت .
یک پیشنهاد به یاد داشته باشید که اگر بر روی دست عکاسی می کنید هر چقدر فاصله کانونی لنز خود را افزایش می دهید به همان نسبت نیز بهتر است شرعت شاتر خود را نیز افرایش دهید به معنی که اگر در فاصله کانونی ۱۴۰ میلیمتری اقدام به عکاسی می کنید بهتر است سرعت شاتر از ۱/۱۵۰ کمتر نباشد و یا اگر از فاصله کانونی ۵۰۰ میلیمتری استفاده می کنید بهتر است سرعت شاتر از ۱/۵۰۰ کمتر نباشد .
این موارد قانون نیست فقط تجربه های مفیدی است که عکاسان به دست آورده و در کارهای خود موفق بوده اند و البته خود من ٫ شما نیز امتحان کنید شاید برای شما نیز نتیجه خوبی را در بر داشت .راه کار های برای عکاسی در سرعت های کم وجود دارد مانند استفاده از تکیه گاه و بند دوربین و…. . که در بخش های بعدی به آن اشاره خواهیم داشت .
عدم استفاده از فوکوس اتومانیک دوربین :
در دوربین های کامپکت به دلیل سهولت در استفاده برای تمامی مردم با هر سطح دانش و توان در عکاسی نمی توان قابلیت اتو فوکوس را نادیده گرفت البته در برخی از مدل های بهتر و پیشرفته این دوربین ها می توان با از کار انداختن بخش اتوماتیک از حالت دستی استفاده کرد. در دوربین های نیمه حرفه ای و حرفه ای از سری DSLR با توجه به نوع لنز و دوربین بهتر است که از حالت دستی برای فوکوس روی سوژه استفاده کنیم.
اساس کار فوکوس در دوربین ها پیدا کردن نقاطی در کادر هستند که دارای بیشترین کنتراست با نقاط اطراف و مجاور خود هستند بر اساس اولویتی که ما مشخص می کنیم . البته نحوه تفسیر و محاسبه با دوربین است بنابراین کنترل دقیقی وجود نخواهد داشت . (کنتراست به بخشی گفته میشود که ما بیشترین اختلاف شدت نوری بین نقاط روشن ترین و نقاط تاریک ترین را شاهد هستیم ) در دوربین های پیشرفته هر روز ما شاهد بهتر شدن و دقت بیشتر در سیستم فوکوس هستیم ولی این برای ما کافی نیست.
برای مثال شما نمی توانید هرگز بر روی یک سطح کاملا سفید (مانند کاغذ و یا برف یک دست) از فوکوس خودکار استفاده کنید و دوربین شما قابلیت تشخیص ندارد چود در اصل کنتراست ی وجود ندارد پس بهترین روش استفاده از فوکوس دستی است .
بطور کلی البته باز بر اساس تجربه خودم و دیگر عکاسان این موارد را پیشنهاد می دهم الف ) استفاده از فوکوس دستی در عکاسی : منظره و طبیعت ٫ ماکرو گرافی ٫ پرتره ٫ ابنیه و بنا ها ٫ نجوم و آسمان شب ٫ سطح و یا سوژه های که کنتراست کمی بین آنها و پس زمینه وجود دارد و …ب ) استفاده از فوکوس خودکار در عکاسی : خبری ٫ آلبوم های خانوادگی ٫ ورزشی ٫ پرنده نگاری ٫ سوژه های که تحرک زیادی دارند و احتیاج به سرعت عمل بالایی است و …..
مفهوم سرعت شاتر و موارد استفاده از آن :
وقتی بیان می کنیم که سرعت فلان مدل دوربین ۱۲۵ می باشد در واقع داریم بر روی سرعت شاتر (Shutter) یا همان مسدود کننده نور صحبت می کنیم وسیله ای که در تمامی دوربین های امروزی وجود دارد .
در واقع کار این بخش از دوربین کنترل میزان نور ورودی به داخل دوربین و تابش آن بر سطح سنسور می باشد . باید توجه داشته باشیم که اگر سرعت شاتر که با واحد ثانیه سنجیده می شود اگر بر روی ۵۰۰ بود از زمانی که سرعت شاتر بر روی ۱۲۵ باشد کمتر است چرا که کسر عددی ۱/۵۰۰ کوچکتر از کسر عددی ۱/۱۲۵ می باشد.نکته : زمان باز و بسته شدن شاتر با سرعت بازو بسته شدن شاتر نسبت معکوس به هم دارند.
حال ما چگونه می توانیم از این خصوصیات استفاده کنیم برای اینکه عکس های جذاب و زیبایی را ثبت کنیم ٫ برای این منظور با کمی خلاقیت و ابتکار می توانیم با بازی زمان سرعت باز و بسته شدن شاتر یک سوژه متحرک را ثابت و ثبت کنیم و یا با اجازه دادن زمان بیشتر و باز بودن شاتر از یک جسم در حال حرکت حس حرکت و را ثبت کرده و به بیننده و مخاطب خود نمایش دهیم مانند عکاسی از جریان آب در رودخانه و یا رود ها و یا پاندول ساعت . با کمی تمرین به خوبی بر این تکنیک مسلط شده و بخوبی خواهید توانست عکس های خوب و هنری زیبایی را ثبات کنید.
دیافراگم یا روزنه عبور نور و استفاده از آن :
خوب دوستان عزیز بطور حتم بارها و بارها کلمه دیافراگم یا همان روزنه عبور نور را در عکاسی شنیده اید و با آن آشنا هستید در واقع کار این بخش که بر روی لنز دوربین شما قرار دارد میزان حجم عبور نور به داخل دوربین بوده تا بر سطح فیلم و یا سنسور دوربین تاثیر گذارد .
با توجه به این تعریف متوجه می شوید که میزان روشنی و تاریکی تصویر را می توانیم با این بخش کنترل نماییم اندازه دیافراگم تاثیر مستقیمی بر میزان عمق میدان وضوح دارد . عمق میدان وضوح منطقه ای در عکس میباشد که از ابتدا تا انتهای آن واضح باشد Depth of Field . این میزان نیز خود تابع شرایطی است که در مطالب بعدی بصورت مفصل روی آن بحث خواهیم کرد.
اندازه دیافراگم با با یک سری اعداد استاندار که با حرف F نمایش می دهیم نوشته و مشخص می شوند این اعداد عبارتند از : 1.8 2 2.8 4 5.6 8 11 16 22 32 45 64 البته میان مقادیری نیز در این بین وجود دارند که مد نظر ما نبوده مهم یاد گیری و ترتیب این استاندارد و درک کردن مفهوم استفاده از آنها می باشد .
خوب حالا با دانستن این اعداد و نکات زیر می توانیم عکس های درست و خلاق و زیبایی را ثبت کنیم – هرچقدر که عدد دیافراگم (f) بزرگتر باشد دیافراگم با روزنه عبور بسته تر است .– هر چقدر دیافراگم بسته تر باشد عمق میدان وضوح (DOF) بیشتر خواهد بود .– هر چقدر دیافراگم بسته تر باشد میران عبور حجم نور به داخل دوربین کمتر بوده و برای جبران آن باید از زمان بیشتر شاتر و یا ایزو (میزان حساسیت سنسور با فیلم ) بیشتر استفاده کرد.باید به این نکنه دقت کنیم که با بالا رفتم ایز در دوربین های دیجیتال به دلیل نوع ساختار سنسور آنها میزان نویز در عکس ثبتی ما نمود بیشتری خواهد داشت پس در بالا بردن میزان حساسیت سنسور کمی وسواس بیشتری به خرج دهید!
در این مقاله به بررسی عوامل مختلف در تار شدن عکس می پردازیم. سطح مقاله مبتدی تا متوسط می باشد. بطور کل چهار عامل اصلی وجود دارد که باعث تار شدن عکس می شوند و هر چهار عامل برای هر عکسی که میگیرید مهم هستند. چگونگی جلوگیری از هر کدام از این نوع تاری ها در عکاسی ( و یا تا جای ممکن به حداقل رساندن ) آنها را بررسی خواهیم کرد. چهار منبع تاری عکس عبارتند از : حرکت (سوژه یا دوربین )، محدوده خارج از فوکوس ، دیفرکشن (پراش )، لنز ابِر ِیشن ( لرزش لنز ).
لرزش دوربین و تاری حرکتی
شاید مهم ترین علت تار شدن عکس، محو بر اثر حرکت ( Motion Blur ) باشد چه حرکت و لرزش دوربین چه حرکت سوژه در هنگامی که شما عکاسی می کنید. محو بر اثر حرکت ( Motion Blur ) یا به قول بچه های عکاسی همان “موشن بلِر” وقتی اتفاق می افتد که چیزی در عکس شما به اندازه چند پیکسل حرکت کند درست در لحظه ای که عکس میگیرید. ( از این پس برای یکدستی مقاله به موشن بلر (motion blur)، تاری حرکتی می گوییم). اگرچه این نوع تار شدگی به شدت به میزان سرعت سوژه در عکس شما یا تکان دوربین بستگی دارد اما عامل تاثیر گذار مهم دیگر سرعت شاتر ( shutter ) می باشد. با یک نوردهی سریع اما به مقدار کافی، شما میتوانید هر چیزی را شارپ و واضح به ثبت برسانید. حتی اگر از یک پرنده یا حیوانی که به سرعت در حال حرکت است عکاسی میکنید با استفاده از سرعت شاتر 1/1000 یا 1/2000 تار شدگی نخواهید داشت.
عکس کراپ 100% هست . با اینکه سوژه سرعت داشته است اما فقط مقدار اندکی تاری حرکتی وجود دارد
حرکت دست ( تکان دوربین ) نیز باعث تارشدگی عکس میشود. هیچکس نمی تواند دوربین را کاملا ثابت در دست خود نگه دارد. اما مقابله با حرکت دست تقریبا آسان است. فقط کافیست قانون سرعت شاتر را، در زمان دوربین در دست رعایت کنید.
این قانون معمولا استفاده از سرعت شاتر بر اساس فاصله کانونی لنز می باشد. مثلا اگر لنز خود را روی 200 میلی متر قرار داده اید سرعت شاتر می بایست 1/200 کمتر نباشد اما اگر لرزشگیر لنز خاموش باشد من ترجیح میدهیم سرعت شاتر حتی دو برابر فاصله کانونی باشد ( نسبت عکس دو برابر فاصله کانونی ) . یعنی در مثال قبل سرعت شاتر را روی 1/400 تنظیم می کنم ( یعنی زمان باز و بسته شدن شاتر و نوردهی به سنسور دوربین یک چهارصدم ثانیه می باشد ) . در این صورت خیالم راحت است که حرکت دست هیچگونه اثری در تار شدن عکس نداشته باشد.
به لحاظ فنی استفاده از سرعت شاتر مناسب و کافی ، تمام آن چیزی است که شما برای غلبه بر تاری حرکتی ( موشن بلر ) نیاز دارید. مثلا با شاتر 1/8000 از دست هر تاری حرکتی خلاص خواهید شد.
اما موضوع مهم این است که سرعت بالای شاتر باعث تاریک شدن عکس می شود حال آنکه گرفتن عکس های روشن و با نور مطلوب یکی از اساسی ترین دغدغه های عکاسان است. اگر لازم است از سرعت های فوق سریع شاتر استفاده کنید بهتر است راه هایی برای جبران نور عکس خود پیدا کنید. بنابراین حالت ایده آل این است که از سرعت شاتری استفاده کنید که به اندازه کافی برای خنثی کردن اثر تاری حرکتی سریع باشد. پیدا کردن نقطه بهینه نیاز به تمرینات مستمر دارد. شاید شاتر مناسب برای یک عکس پرتره 1/100 باشد، برای یک صحنه ورزشی 1/500 ، برای یک پرنده در حال پرواز 1/2000 باشد و قس علی هذا … استثناء اصلی این است که بخواهید از یک صحنه ثابت، با استفاده از یک سه پایه ی محکم عکاسی کنید. در اینصورت می توانید از هر سرعت شاتری تقریبا بدون مشکل استفاده نمایید. گاهی اوقات نیز میخواهید بطور عمدی بخش از تصویر تار شود مانند بالهای یک پرنده، در اینصورت سرعت شاتری را انتخاب می کند که تاری مورد نظر شما را تامین کند.
با این حال حتی اگر شما از یک صحنه ثابت با استفاده از یک سه پایه عکاسی می کنید باز هم ممکن است با لرزش دوربین مواجه شوید چرا که دوربین ها دارای قطعات متحرک هستند مانند پرده شاتر در اغلب دوربین های عکاسی و یا آینه در دوربین های DSLR.
و این لرزش در برخی از سرعت های شاتر ممکن است در عکس تاثیر بگذارد مثلا در محدوده شاتر بین 1/2 تا 1/50 ثانیه و خصوصا در لنزها تله فوتو. برای کم کردن اثر این موارد میتوانید از قفل آینه ( اگر دوربین شما آینه دار است ) و یا شاتر الکترونیکی ( اگر دوربین شما این امکان را دارد ) استفاده نمایید. مباحث مربوط به شاترهای مکانیکی و الکترونیکی یا دروبین های دارای آینه یا بدون آینه خود مباحث گسترده ای و نیازمند مقاله ای جداگانه هستند خصوصا با توجه به تکنولوژی های جدید و مدل های ارتقا یافته ای که هر روز وارد بازار می شوند این موارد متغییر بوده و مشخصه ی واحدی ندارند.
بنابراین بطور خلاصه میتوان گفت اگر قطعات مکانیکی دوربین شما در هنگام ثبت عکس ( مانند حرکت پرده شاتر یا آینه ) باعث لرزش می شوند، آنها را در تنظیمات دوربین خود کنترل کنید . ممکن است دوربین شما چنین قطعات متحرکی را نداشته باشد. ( به دفترچه راهنما دوربین خود مراجعه نمایید یا در اینترنت مشخصات دوربین خود را جستجو کنید ).
خارج از فوکوس
یکی دیگر از دلایل تار شدن عکس ها عدم فوکوس مناسب می باشد. این تاری عکس ها به دو شکل میتواند اتفاق بیفتد. اغلب این نوع تاری به خاطر نبود فوکوس درست و دقیق بر روی سوژه می باشد. حتی فوکوس کردن اندکی جلوتر یا اندکی پشت سوژه باعث میشود که وضوح کافی از دست برود. حالت بدتر این است که شما از سیستم اتوفوکوس (فوکوس خودکار) استفاده کرده باشید و این سیستم به غلط روی سوژه یا محل دیگری فوکوس کرده باشد و به همین علت ناحیه مورد نظر تار و محو شده باشد. نکته مهم برای دوری از این نوع تاری عکس، گذاشتن وقت کافی در هنگام شات زدن برای دستیابی به فوکوس دقیق و صحیح می باشد. اگر زمان دارید نمایش زنده عکس خود را در دوربین ببینید و بزرگنمایی کنید و نواحی مهم ( مانند چشم سوژه ) را بررسی نمایید که فوکوس درست انجام شده باشد. اگر شما از سوژه های متحرک و سریع عکاسی می کنید کلید موفقیت تمرین و تمرین می باشد. باید دقیقا بدانید که سیستم فوکوس اتوماتیک دوربین شما چگونه عمل میکند نقاط ضعف و قدرت آن چیست و چگونه در هر بار روی موضوع شما قفل می کند. بنابراین باید به دوربین خود و تنظیمات آن مسلط باشید.
سوژه در این عکس به دلیل خارج از فوکوس بودن تار شده است. توجه کنید بعضی از قسمت های پایین برگ شارپ هستند اما مورد نظر عکاس نبوده اند.
نوع دیگر تاری “خارج از فوکوس” این است که ناحیه عمق میدان وضوح به اندازه کافی بزرگ نیست. مثلا شما از گروهی از مردم عکاسی میکنید که برخی نزدیک به دوربین و برخی دورتر ایستاده اند. شما نمی توانید همزمان هم روی سوژه نزدیک فوکوس کنید هم روی سوژه دور. شاید بتوانید سعی کنید در ناحیه ای بین آن فوکوس نمایید تا هر دو سوژه ی دور و نزدیک شما، در عمق میدان وضوح قرار گیرند. معمولا وقتی روی سوژه ای فوکوس می کنید مقداری از جلو و پشت سوژه نیز در ناحیه فوکوس قرار میگیرد. اینکه این میزان چقدر است بستگی به دوربین و لنز و تنظیمات و شرایط نوری دارد اما جتی با تنظیمات مورد نظر باز ممکن است برخی نواحی، خارج از عمق میدان قرار بگیرند و به اندازه کافی شارپ نباشند. این مشکل بخصوص در عکاسی منظره و عکاسی ماکرو خود را نشان میدهد. در عکس های منظره نیاز به عمق میدان وسیع دارید تا همه چیز فوکوس و شارپ باشد. و در عکاسی ماکرو با توجه به کوچک بودن محدوده عمق میدان می بایست بتوانید همه المان های مهم را در بهترین حالت وضوح قرار دهید و مقداری تاری در نواحی غیر مهم را نیز بپذیرید.
همچنین مهم است که برای دستیابی به عمق میدان کاقی و بزرگتر( depth of field = DOF )، از دیافراگم های کوچکتر استفاده نمایید. دیافراگم کوچکتر یعنی بسته تر و هر چه عدد دیافراگم بالاتر باشد یعنی دیافراگم بسته تر خواهد بود. به همین خاطر است که عکاسان منظره و طبیعت به استفاده از دیافراگم های کوچک شناخته شده اند مانند f/16 , f/11 , f/8 .
عکاسان ماکروگرافی حتی در دیافراگم های f/22 و نزدیک به آن اقدام به ثبت عکس نموده اند. همه این تنظیمات برای دستیابی به عمق میدان کافی است.
این عکس را با f/16 گرفته شده است تا عمق میدان به اندازه ی کافی افزایش یابد. زیرا سوژه ی خیلی نزدیک به لنز هم داریم . حتی با این وجود، نزدیکترین و دورترین جزئیات در تصویر کاملا شارپ نیستند و فقط در حد قابل قبولی قرار دارند. اما برای یک تصویر وب و یا چاپ در اندازه معمولی خوب بنظر میرسند.
با این حال شما برای هر عکسی نمی توانید از یک دیافراگم خیلی کوچک مانند f/22 استفاده نمایید حتی اگر با آن به عمق میدان بیشتری برسید. از یک طرف دیافراگم های اینچنینی باعث تاریک شدن عکس شما می شوند مگر اینکه (با استفاده از سه پایه) از سرعت شاتر کمتری استفاده نمایید یا اینکه از فلاش برای جبران نور دهی کمک بگیرید که هر کدام نیاز به بررسی بر اساس سوژه و شرایط محیطی شما دارد. از طرف دیگر دیافراگم های خیلی بسته و کوچک، نوع دیگری از تاری را موجب می شوند که به قوانین فیزیک نور برمیگردد و به اصطلاح به آن diffraction یا پراش یا پراش نوری می گویند.
پراش (Diffraction) یا انکسار
تاری عکس ناشی از پراش به اندازه ی حالت های قبل قابل تشخیص نیست اما هنوز هم نقش مهمی در عکاسی دارد. پراش خاصیت اساسی هر موج مانند نور است. وقتی نور از یک مانع یا روزنه عبور می کند – مانند دیافراگم در لنز شما – با خودش تداخل ایجاد می کند. این تداخل بعد از عبور پراکنده می گردد و به خاطر همین یک نقطه ی مشخص، حالت مبهم و محو پیدا می کند. و این محوی آن چیزی است که باعث تار شدن عکس می شود. فیزیک پراش نور مبحث گسترده تری است که خارج از این مقاله می باشد اما برای ما این مهم است که دیافراگم های بسته تر، تاری بیشتری حاصل از پراش ایجاد می کنند که راه گریزی از آنها نیست. از لحاظ فنی، پراش ( یا پراکندگی ) هر زمان که نور از دیافراگم عبور می کند وجود دارد. اما این پراکندگی مهم نیست مگر اینکه روی چند پیکسل پخش شده و اثر بگذارد. امروزه در DSLR ها با رزولوشن بالا یا دوربین های بدون آینه، میتوان گفت که در دیافراگم های بازتر از f/5.6 پراش تاثیری ندارد ( هر چند هنوز وجود دارد ). تاثیر تا f/8 یا نهایت f/11 در حداقل خود قرار دارد. و تنها زمانی که شما از دیافراگم های کوچکتر از f/16 استفاده می کنید مشکلات کیفیت تصویر ناشی از پراش یا انکسار قابل توجه می شود. برای دیدن اثر پراش نگاهی به عکس مقایسه ای زیر با کراپ 100% بیاندازید.
مقایسه تاری حاصل از پراش در دیافراگم های مختلف
علیرغم تاری ناشی از پراش، من بطور معمول هنوز از f/11 , f/16 استفاده می کنم. این دو بیشترین دیافراگم های ( اپرچر ) مورد استفاده من در عکاسی منظره هستند، چرا که با سبک – سنگین کردن به این نتیجه می رسم که داشتن عمق میدانِ بیشتر، نسبت به پراش نوری حاصله ، منفعت بیشتری دارد. در هر صورت پراش در این دو دیافراگم قابل مشاهده است و تا جای ممکن سعی می کنم از f/8 استفاده کنم. برای بالانس بین دیافراگم و عمق میدان و پراش نوری مقالاتی بر مبنای ریاضی وجود دارند که به شما کمک می کنند. اما اگر نمی خواهید سراغ آنها بروید دستورالعمل زیر تا حدود زیادی می تواند به مفید باشد.
1- در دیافراگم های بازتر از f/5.6 نگران پراش نباشید.( یعنی دیافراگم با اعداد کوچکتر ) 2- در دیافراگم های f/6.3 تا f/10 وقتی بزرگنمایی کنید پراش ( Diffraction ) قابل مشاهده هست اما آنچنان وحشتناک نیست. 3- در دیافراگم های f/11 تا f/16 پراش واضح است اما عکس را خراب نمی کند. 4- از دیافراگم های f/22 و بالاتر استفاده نکنید مگر دلیل خیلی خاصی وجود داشته باشد مانند گرفتن عکس های ماکرو .
توجه داشته باشید مقادیر برای دوربین هایی هستند که سنسور فول فریم دارند. برای دوربین خودتان می بایست اعداد بالا را بر ضریب کراپ سنسور خود تقسیم کنید.
در نهایت اگر نیاز به استفاده از دیافراگم f/22 و حتی بالاتر داشته باشید تا به عمق میدان مورد دلخواه دست یابید چه باید کرد ؟ آیا ارزش سر و کله زدن با پراش نوری بالا را دارد ؟. در اینصورت شاید بهتر باشد به جای استفاده از دیافراگم های بالا ( بسته تر ) از تکنیک انباشت فوکوس ( focus stack ) استفاده نمایید.
در تکنیک انباشت فوکوس، از یک دیافراگم شارپ و شفاف مانند f/8 استفاده می کنند و یک سری عکس با فوکوس های متفاوت میگیرند. یعنی از جلوی صحنه، فوکوس می کنند و عکس می گیرند و مرحله به مرحله فوکوس را عقب تر می برند. سپس عکس ها را در مرحله ویرایش با هم ادغام می کنند تا به یک وضوح خوب و کامل برسند. این زمانی مفید است که سوژه شما حرکتی نداشته باشد.
11 عکس با تکنیک انباشت فوکوس در هم ادغام شده است تا بتوانیم بر مشکل کمی عمق میدان غلبه کنیم NIKON Z 7 + NIKKOR Z 24-70mm f/4 S @ 70mm, ISO 64, 1/8, f/11.0
اختلالات لنزی ( Lens Aberrations )
آخرین دلیل تاری عکس، انحرافات لنزی ( یا اختلالات لنزی یا عدم انطباق کانونی ) می باشد. در دنیای عکاسی این مسئله خیلی مورد توجه می باشد چرا که با خرید تجهیزات مرغوب تر می توانید این منبع تاری را برطرف نمایید. با این حال به ندرت اتفاق می افتد که تاری عکس، ناشی از این مشکل لنزی باشد.
بارها اتفاق می افتد که مردم فکر می کنند لنز آنها تار شده است اما دلیل اصلی در واقع خارج از فوکوس بودن سوژه است. مثلا در عکس های منظره ، در لبه ی سوژه ی پیش زمینه معمولا تاری و محو شدگی بیشتری نسبت به بقیه عکس وجود دارد که مربوط به خارج از فوکوس بودن آنهاست. با این حال اختلالات لنزی هنوز هم می تواند وجود داشته باشد خصوصا وقتی از یک لنز خاص استفاده می کنید و عکس ها تار می شوند. این تار شدگی معمولا در اپرچر های ( دیافراگم ) باز مثلا f1/4 , f2/8 خصوصا در لبه های عکس ایجاد می شود. اگر شما در حال عکاسی از یک موضوع سخت، مانند عکاسی از کهکشان راه شیری هستید در این حالت شما از دیافراگم باز استفاده می کنید و خواهان آن هستید که لبه های عکس هم شفاف باشد اما اختلالات لنزی شروع به پدیدار شدن می کنند نه تنها بصورت تاری در گوشه های عکس بلکه بصورت وینیتینگ (سیاهی) نیز قابل مشاهده هستند. ممکن است در لنزهای معمولی و غیر مرغوب، حتی در دیافراگم های استانداردی مانند f/5.6 , f/8 نیز این تاری و اعوجاج در لبه های عکس وجود داشته باشد. برای مثال به دو عکس زیر نگاهی بیاندازید. تصویر اول با لنز Samyang 14mm f/2.8 ثبت شده است که لنز محبوبی برای عکاسی از آسمان شب محسوب می شود. که البته اختلالات لنزی در حد متوسط دارد. دومین تصویر با لنز Nikon 14-24mm f/2.8 ثبت شده است که اختلالات لنزی کمتری دارد که منتج به ثبت ستاره های با وضوح بهتری شده است.
Samyang-14mm-f2
Nikon-14-24mm-f2.8-960×641
خبر خوب این است که چون اختلالات لنزی به نوع و جنس تجهیزات شما بر می گردد شما می توانید با مقایسه اطلاعات لنزها در اینترنت آنها را بررسی کرده و مدل مناسب تر را انتخاب کنید.
اینک این نکته مشخص می شود که چرا شارپ ترین حالت هر عکس در دیافراگم های f/4 تا f/8 اتفاق می افتد. در این دیافراگم ها اختلالات لنزی متعادل است. در واقع بدترین حالت اختلالات لنز در دیافراگم های خیلی باز، و مشکل پراش نیز در دیافراگم های خیلی بسته ایجاد می شود که اینها دلایل خوبی هستند تا ثبت در دیافراگم های وسط انجام گیرد.
علت های دیگر تاری
اول اینکه یک عکس با رزولوشن پایین طبعا جزییات کمتری نسبت به عکس با پیکسل های زیاد دارد. خصوصا اگر بخواهید کراپی انجام دهید و آن را در حد بزرگتری منتشر کنید. بنابراین بهتر است عکسهای خود را بیش از اندازه کراپ نکنید. و البته بستگی به این دارد که عکس خود را با چه ابعادی و در کجا قصد انتشار دارید. کراپ بیش از اندازه و کم شدن جزییات باعث عدم کیفیت و تار شدگی عکس می شود. ضمنا بجای استفاده از فرمت JPEG ( که با فشرده سازی که دارد ممکن است مقداری از جزییات از دست برود ) از فرمت RAW استفاده نمایید. ایزوی شما نیز نقش مهمی در جزییات عکس دارد. وقتی شما در یک محیط تاریک با ایزوی بالا عکس می گیرد در نهایت مقدار زیادی نویز خواهید داشت خصوصا در نواحی تاریکتر.
این نویز مقدار زیادی از جزییات و کیفیت را تحت تاثیر قرار می دهد نه اینکه دقیقا موجب تار شدگی شود اما جزییاتِ میان نویزها مبهم می شود و کاهش نویز در هنگام ویرایش نیز ممکن است در بعضی مواقع باعث محو شدگی عکس و از دست رفتن جزییات شود.
ضمنا عکاسی با لنزهای سوپر تله فوتو گاهی اوقات مقداری تاری ناشی از اعوجاج اتمسفری ایجاد میکند خصوصا وقتی روی سوژه دورتر فوکوس می کنید مانند سوژه های دور در حیات وحش یا عکاسی از سوژه های خاص در آسمان شب. برطرف کردن این نوع تاری عکس نیز از سخت ترین موارد است . راه حل شاید این باشد کمی صبر کنید تا مشکلات اتمسفری و جوی کم شود و یا چندین عکس بگیرید تا یکی بهتر شود.
در نهایت چند دلیل دیگر در گرفتن عکس های تار هست مانند یک لنز کثیف یا بستن چند فیلتر بی کیفیت روی لنز یا برخی لنزهای بی کیفیت که فوکوس نرم دارند و عکسهای واضحی ثبت نمی کنند.
نتیجه :
اگر شما قصد دارید از تار شدن عکس جلوگیری کنید باید چهار منبع مهم در تار شدن عکس را مد نظر قرار دهید یعنی : تاری حرکتی – عدم فوکوس مناسب – پراش – اختلالات و مشکلات لنزی
عمق میدان یکی از مهمترین مفاهیم در عکاسی است. عمق میدان به انگلیسی Depth of field و به اختصار DOF هم گفته می شود. در متون فارسی آن را عمق میدان یا عمق میدان وضوح می گویند.
عمق میدان چیست ؟
عمق میدان فاصله ای است بین نزدیکترین و دورترین شی در عکس شما، که تا حد قابل قبولی شارپ بوده و وضوح داشته باشد. معمولا در عکسی که میگیرید قسمت هایی از عکس شفاف بوده و وضوح دارد و به تدریج به حالت محو شدگی می رود. آن ناحیه ای که دارای وضوح خوب است عمق میدان گفته می شود. البته معمولا گذر از قسمت وضوح به حالت محو، بصورت تدریجی در عکس ثبت می شود.
عمق میدان کم خوب است یا زیاد ؟
حتما در برخی عکسهای حرفه ای دیده اید که روی سوژه، فوکوس و وضوح کامل وجود دارد اما پس زمینه کاملا محو و تار شده است. این باعث میشود چشم مخاطب دقیق تر روی سوژه تمرکز کند. یعنی عمق میدان کم است و عکاس فقط محدوده مورد نظر خود را به مخاطب نمایش میدهد. اما گاهی عکاس میخواهد کل تصویر وضوح داشته باشد مانند عکاس های منظره. در اینصورت عمق میدان باید زیاد باشد و همه المانهای موجود در تصویر را در بر بگیرد. بنابراین عمق میدان زیاد یا کم به خودی ِ خود ارزشمند نیست و بستگی به موضوع و کارکرد عکس شما دارد. مهم این است که در برخی از دوربین های ارزانتر، نمیتوان به عمق میدان های کوچک دست یافت و این به خاطر مشخصات دوربین می باشد که در بزودی در همین مقاله آن را توضیح خواهم کرد.
در عکس زیر شمایی از مفهوم عمیق میدان (DOF) را می بینید. در قسمت بالا، DOF کمی داریم و فقط بخش کوچکی از تصویر با وضوح ثبت می شود. در قسمت پایین، DOF وسیع باعث می شود منظره ی بیشتری در عکس دارای وضوح باشد و به اصطلاح عمق میدان بیشتری داریم.
که سه عامل اولی در هنگام شات زدن در کنترل شما هستند اما اندازه ی سنسور دوربین چیزی است که از قبل آن را خریده اید! از اینرو سه عامل اول را می توان به عوامل اصلی نام برد.
1- اپرچر
اپرچر ( یا دیافراگم ) دریچه ای است در لنز شما که اجازه می دهد نور از لنز عبور کند و به سنسور برسد تا عکس ثبت شود. در واقع مثل مردمک چشم عمل می کند. اگر نور بیشتری بخواهید خب دیافراگم را باز می کنید و اگر محیط نورانی باشد و بخواهید نور ورودی به سنسور را محدود کنید دیافراگم را تنگ تر (بسته تر ) می کنید. دیافراگم احتمالا اولین عاملی است که هر عکاسی برای تنظیم عمق میدان خود به آن فکر می کند. به عکس زیر دقت کنید تا ارتباط اپرچر با عمق میدان را درک کنید.
عکس شماتیک رابطه دیافراگم با عمق میدان
طبق عکس بالا، دیافراگم بزرگ (باز) که با f و عدد کوچکتر نمایش داده می شود باعث کم شدن DOF در عکس می شود و دیافراگم کوچک که با f و عدد بزرگتر نمایش داده می شوند DOF بیشتری به شما می دهد.
عکاس: لطیف پور کریمی – f/22 ، s:5 ، ISO:200
در عکس فوق، عکاس برای اینکه بتواند DOF زیادی را پوشش دهد و همه طبیعت به وضوح در عکس ثبت شود از دیافراگم بسیار بسته f/22 استفاده کرده است.
عکاس : محمد حسن مصلی نژاد – f/2.8 , s:1/1000 , ISO:200
در عکس فوق، عکاس سعی کرده است با دیافراگم باز 2.8 ، DOF کمی بوجود آورد تا فقط سوژه در محدوده فوکوس باشد و پس زمینه محو و نرم و یکدست شود. اما خب تنها دیافراگم عامل تعیین کننده عمیق میدان نیست. پس بریم سراغ عامل های بعدی .
2- فاصله سوژه تا دوربین
یک عامل مهم دیگر در عمق میدان فاصله سوژه تا دوربین شماست. هر چه این فاصله کمتر باشد عمق میدان کمتر خواهد بود. احتمالا تا حالا سعی کرده اید از یک گل یا حشره از نزدیک عکس بگیرید اما وقتی خیلی به سوژه نزدیک میشوید همه سوژه بطور کامل فوکوس نمی شود. یعنی عمق میدان کم است حتی اگر از دیافراگم بسته استفاده نمایید. چرا که این عمق میدان کم، به خاطر نزدیکی شما به سوژه است. هر چه از سوژه ای که روی آن فوکوس می کنید بیشتر دور شوید عمق میدان افزایش می یابد.
3- فاصله کانونی لنز
لنز های واید انگل (لنزهای زاویه باز که به اختصار لنزهای واید گفته می شود) ، عمق میدان بیشتری نسبت به لنزهای تله فوتو ( یا به اختصار تله ) دارند.
به مثال زیر توجه کنید:
با تغییر فاصله کانونی لنز، عمق میدان نیز تغییر می کند
در عکس فوق، دیافراگم و فاصله دوربین تا سوژه یکسان است. اما با افزایش فاصله کانونی لنز، عمق میدان کم می شود. DOF در لنز 35mm ، برابر با 1.67 متز می باشد اما با افزایش فاصله کانونی به 100mm ( تله شدن بیشتر یا به اصظلاح زوم شدن ) ، عمق میدان به 0.19 متر کاهش می یابد. این مثال برای دوربین کانن 7D می باشد.
حال به مثال و عکس زیر توجه کنید:
با تغییر فاصله سوژه تا دوربین عمق میدان تغییر می کند
در مثال بالا ، در هر دو حالت ، دیافراگم 5.6 و فاصله کانونی 50mm می باشد. اما مشاهده می کنیم وقتی فاصله سوژه تا دوربین از 3 متر به 10 متر افزایش می یابد. محدوده عمق میدان از 0.77 متر به 10.47 متر گسترش می یابد. علامت APS-C 1.6x نشانگر این است که این مثال برای دوربین های با سنسور کراپ دار است مانند دوربین کانن 7D که در مثال قبل هم بود.
به مثال زیر توجه کنید:
با تغییر دیافراگم، عمق میدان نیز تغییر می کند
در مثال بالا،فاصله کانونی و فاصله سوژه از دوربین یکسان است. اما با باز شدن دیافراگم از f/16 به f/5.6 عمیق میدان از 2.47 متر به 0.77 متر کاهش یافته است. این مثال برای دوربین کانن 7D ( یا سنسورهای کراپ دار با ضریب 1.6x است ).
4- اندازه سنسور
اندازه سنسور نیز بر عمق میدان تاثیر می گذارد. بطور خلاصه میتوان گفت دوربین های سنسور کوچک، عمق میدان بزرگتری دارند. البته در این مقایسه باید کمی احتیاط کنید. برای این مقایسه باید دوربین های در حال مقایسه، لنزهایی داشته باشد که فاصله کانونی موثر آنها، میدان دید یکسانی داشته باشند در اینصورت اگر شما در همان فاصله از سوژه، عکس بگیرید متوجه خواهید شد که سنسورهای بزرگتر، عمیق میدان ( DOF ) کمتری دارند.
فاصله کانونی موثر:
اینکه می گوییم فاصله کانونی موثر، یعنی آنچه از منظره یاب یک دوربین دیده می شود با منظره یاب دوربین دیگر یکی باشد. مثلا اگر شما لنز 50mm را روی دوربین کانن 5D ببندید . و همین لنز را روی دوربین کانن 7D است . دید یکسانی نخواهد داشت چرا که دوربین 5D فول فریم است ( یعنی سنسور بزرگتر دارد ) در حالی که دوربین 7D سنسور کوچک تر دارد. این تفاوت دید، با یک ضریب تعریف می شود که به آن فاکتور کراپ (ضریب کراپ) یا ضریب برش می گوییم.
اگر کانن 5D ( فول فریم ) را مرجع بگیریم دوربین کانن 7D ضریب 1.6 خواهد داشت. در مثال بالا بستن لنز 50mm روی دوربین 7D ، همان زاویه دید را می دهد که لنز 80mm روی دوربین 5D باشد. به همین خاطر می گویم فاصله کانونی موثر، در این مقایسه لحاظ شود. یعنی دوربین کانن 7D با لنز 50mm می بایست با دوربین کانن 5D با لنز 80mm مقایسه شود چرا که در اینصورت یک زاویه دید یکسان خواهیم داشت. در این حالت دوربینی که سنسور کوچکتر دارد یعنی 7D ، عمق میدان بیشتری نسبت به دوربین 5D دارد. ضریب کراپ برای دوربین های کانن و نیکون و مدل های دیگر اندکی متفاوت است.
خب به نظرم اعداد بالا کمی شما را گیج کرده باشد خصوصا اگر اولین بار است که با چنین موضوعی رو به رو می شوید. بیایید یک مثال تصویری را با هم مرور کنیم. یک دوربین فول فریم با لنز 120mm ، با یک دوربین با سنسور کراپ دار با ضریب 1.5 ( که به APS-C شناخته می شوند ) با لنز 80mm ، با یک دوربین سنسور کوچکتر 4/3 با لنز 60mm ، همه اینها میدان دید یکسانی دارند. یعنی اگر در یک فاصله از سوژه قرار بگیرند ( با فاصله کانونی های گفته شده ) ، تقریبا یک تصویر با دید یکسانی ارائه می دهند. فرض کنیم دیافراگم روی f/9 تنظیم شود و فاصله دوربین از سوژه 5 متر باشد. جدول زیر نشانگر میزان عمق میدان برای هر یک از دوربین هاست.
با کوچک تر شدن اندازه سنسور عمیق میدان افزایش یافته است.
همانطور که می بینید سنسور فول فریم 35 میلی متری ( که دوربین حرفه ای و گران قیمتی هم محسوب می شود ) کمترین عمق میدان را دارد و هر چه به سمت سنسور کوچکتر می رویم عمق میدان افزایش می یابد. به هر حال سه عامل اصلی تعیین کننده عمق میدان، بعلاوه اندازه سنسور به عنوان عامل چهارم، با هم در حال تعامل هستند و برای رسیدن به عمق میدان مناسب، کنترل هر سه عامل با توجه به شرایط محیطی و خواست عکاس، می تواند نتیجه مطلوب را به همراه داشته باشد.
تشخیص عمق میدان
آنچه شما در چشمی ( یا همان منظره یاب یا viewfinder یا ویزور ) دوربین های DSLR می بینید در واقع نمایشی است از محیط بیرون بدون اعمال تنظیمات دیافراگم ( معمولا دیافراگم در بازترین مقدار خود است که بیشترین نور را به ویزور و سنسور های جهت فوکوس برساند). اما وقتی شما عکس می گیرید تنظیمات دوربین مانند دیافراگم روی عکس شما و عمق میدان اثر میگذارد. در اکثر دوربین های DSLR ، دکمه ای وجود دارد به نام پیش نمایش عمق میدان که با فشردن آن میتوانید از طریق چشمی دوربین عمق میدان را مشاهده نمایید. در واقع نوعی پیش نمایش از عمق میدان را به شما ارائه میدهد. اما در دیافراگم های بسته تر ممکن است تصویر تاریک بوده و مشاهده ناحیه DOF مشکل باشد. از طریق نمایش زنده ( live view ) دوربین نیز میتوانید DOF را مشاهده نمایید ( یعنی تصویر روی نمایشگر ).
مزیت Live View نمایش عکس با همان شرایطی نوری می باشد که قرار است ثبت می شود. البته شاید نیاز باشد در منوی تنظیمات دوربین، گزینه شبیه سازی نوری در هنگام نمایش زنده فعال باشد(بستگی به منوی دوربین عکاسی شما دارد). در حالت نمایش زنده نیز با فشردن دکمه عمق میدان ، میتوانید ناحیه فوکوس را بررسی کنید. دوربین های بدون آینه ( دوربین های میرورلس) در برابر DSLR ها این مزیت را دارند که آنچه در منظره یاب دیجیتال یا صفحه نمایش دوربین می بینید به لحاظ نوری و عمق میدان همان عکسی خواهد بود که ثبت می شود بنابراین میتوان عمق میدان را در آن مشاهده کرد. با پیشرفت تکنولوژی در دوربین های عکاسی، ممکن است گزینه های بهتر و متعددی برای دیدن عمق میدان در اختیار عکاسان قرار داده شود. مثلا همینک در برخی از دوربین های بدون آینه ناحیه ی فوکوس توسط خطوط راهنما، در نمایشگر به عکاسان نشان داده می شود.
فرمول هایی وجود دارد که می توانید عمق میدان را با آنها محاسبه کنید که البته بسیار عذاب آور بوده و کار من و شما نیست. امروزه با وجود اپلیکیشن ها همه کارها ساده تر شده اند. از جمله آنها اپلیکیشنی است که عمق میدان را برای شما محاسبه می کند. من از اپ DOF Caculator استفاده می کنم که میتوانید آن را از اپ استور های معروف دانلود و نصب کنید. مثالهای بالا نیز همه توسط این اپلیکیشن محاسبه و به شما ارائه شد. بد نیست چنین اپلیکیشنی را نصب کنید. البته من از این اپلیکیشن بیشتر برای بدست آوردن هایپر فوکال (درباره ی هایپر فوکال بزودی یک مقاله آموزشی خواهم نوشت ) استفاده می کنم و برای عمق میدان، خودم را درگیر گوشی و اپلیکیشن نمی کنم مگر در موارد خیلی خاص .
کاربرد این اپلیکیشن بسیار آسان است. ابتدا مدل دوربین خود را انتخاب می کنید تا اندازه سنسور برای اپلیکیشن مشخص شود. اگر مدل دوربین موجود نبود از گزینه های عمومی که ضریب کراپ دارند استفاده نمایید. مثلا به جای استفاده از دوربین 7D می توانید از گزینه APS-C 1.6x استفاده کنید. سپس کافیست تا دیافراگم ، فوکال لنز ، و فاصله تا سوژه را تعیین کنید. آنگاه اپلیکیشن نه تنها عمق میدان را به شما می دهد بلکه نزدیک ترین و دورترین فاصله فوکوس را به شما ارائه می دهد. به نظرم مهمترین چیزی که این اپلیکیشن ها دارند بدست آوردن فاصله هایپرفوکال ( یا فاصله ابر کانونی ) است. این فاصله ای است که اگر روی سوژه ای در آن فاصله فوکوس کنیم، از آن فاصله تا بینهایت پشت آن فوکوس خواهد بود و البته مقداری نیز از جلوی سوژه.
در عکاسی منظره که نیاز به عمق میدان وسیع است داشتن هایپرفوکال میتواند بسیار مفید باشد. در هر صورت یک لنز واید و یک دیافراگم بسته که منجر به عمق میدان بیشتری می شوند در رسیدن به هایپرفوکال و داشتن فوکوس تا بی نهایت موثر هستند.
نتیجه :
اینکه همیشه بخواهیم بطور دقیق میزان DOF را بدانیم و به اپلکیشین مراجعه کنیم کار درستی نیست و لذت عکاسی را از بین می برد. بخشی از عکاسی نیاز به تمرین و تجربه دارد نه اپلیکیشن و محاسبات. شما می بایست با دانش و تجربه ای که دارید بدانید هنگامی که خواهان یک DOF کم هستید چگونه سریع تنظیمات را انجام دهید تا به خواسته خود برسید و بر عکس چگونه به یک Depth of field) DOF) بزرگ دست یابید. مزیت دوربین های دیجیتال این است که شما میتوانید فورا عکس خود را در نمایشگر ببینید و عمق میدان آن را مشاهده نمایید و دیگر نیازی به رجوع به گوشی و اپلیکیشن نیست. اگر DOF مناسب نبود با تنظیماتی که اینک یاد گرفته اید می توانید به نقطه ایده آل برسید.
اگر به عمق میدان کمتر نیاز داشتید دیافراگم را بازتر کنید یا به سوژه نزدیک شوید یا فاصله کانونی را بیشتر کنید ( یعنی لنز تله تر ).بر عکس اگر عمق میدان بیشتری نیاز بود دیافراگم را بیشتر ببنیدید از سوژه فاصله بگیرید یا لنز را واید تر کنید.
لنزهای پرایم prime lenses یا لنزهای سریع fast lenses
لنز پرایم چیست ؟ what is prime lens
خداحافظ لنزهای زوم … سلام لنز های پرایم … این نتیجه ای خواهد بود که در پایان این مقاله به آن خواهیم رسید … نه کمی صبر کنید. این تنها یک شوخی بود قطعا هر لنزی برای کاربردی خاص ساخته شده است و هیچگاه نمی توان با نوعی لنز خداحافظی کرد … اما می توان خصوصیات لنزهای مختلف را شناخت و از آن بهترین بهره را برد. اما بحث ما اکنون ، کنکاش در مورد لنزهای مختلف و برندهای آن نیست بحث ما در مورد لنزهای پرایم است؟
لنز پرایم چیست؟
به لنزهایی پرایم گفته می شود که تنها یک فاصله کانونی به شما می دهد مثلا فاصله کانونی 50mm برای آنهایی که کمتر با مقوله عکاسی آشنا هستند باید گفت که هر چه فاصله کانونی کمتر باشد دوربین شما زاویه بازتری را ثبت می کند و هر چه فاصله کانونی بیشتر باشد دوربین شما تله تر خواهد بود ( زوم تر ) و نقاط دور دست را در قاب شما جای می دهد. اینکه لنزهای پرایم تنها یک فاصله کانونی دارند خب یک محدودیت است و شاید در خیلی از مقاصد عکاسی آزار دهنده باشد. قطعا داشتن یک لنز زوم که فواصل کانونی مختلفی از واید و نرمال و تله را در اختیار ما قرار دهد خیلی بهتر است و انعطاف پذیری بیشتری به عکاس می دهد و عکاس تنها با چرخاندن مچ دست خود ، بدون نزدیک یا دور شدن به سوژه، کادر و قاب مورد علاقه خود را می بندد و عکس خود را ثبت می کند.
اما این لنزهای پرایم به ظاهر محدود کننده، و معمولا گران قیمت، مزایای دارند که بسیاری از عکاسان حرفه ای ، علاقمند به استفاده از آنها هستند. از مزایای این لنزها:
1- کیفیت : با توجه به اینکه در لنزهای پرایم عدسی های کمتری بکار رفته و اصولا عدسی متحرکی در آنها وجود ندارد کیفیت و شفافیت تصویر بالاست و دیستورشن distortion ، کروماتیک ابریشن chromatic aberration ،
وین ی تینگ vignetting ( حرف g آن تلفظ نمی شود ) در آنها نسبت به لنزهای زوم کمتر خواهد بود. ( چند عکس با کمی اغراق برای درک بهتر این اصطلاحات )
distortion: اعوجاج یا خمیدگی های تصویر خصوصا در لبه ها
chromatic aberration: وجود خطوط رنگی در لبه های سوژه
vignetting: وجود هاله سیاه در اطراف عکس
vignetting
2- عمق میدان کم لنزهای پرایم در بازترین حالت دیافراگم خود، گشودگی دیافراگم بیشتری به شما می دهد همان عددی که همه آن را با f می شناسیم و f کمتر یعنی دیافراگم بازتر .مثلا یک لنز پرایم کانن 50mm دارای f/1.2 است و می دانیم که هر چه f لنز کمتر باشد عمق میدان آن کمتر خواهد بود. عمق میدان کم در عکس ها ، باعث می شود بتوانیم سوژه را به راحتی از پس زمینه جدا کنیم و بوکه ی بهتری در عکس ایجاد کنیم در حالی که در لنزهای زوم ، گشودگی دیافراگم تا این اندازه نخواهیم داشت
این f های کم ( یعنی دیافراگم بازتر ) ، در کارهای تصویر برداری نیز موثر هستند که تصاویر سینمایی تر با عمق میدان کمتری به شما تحویل می دهند. کسانی که از دوربین های DSLR برای ساختن فیلم و تصویر متحرک استفاده می کنند به خوبی به اهمیت این مساله آشنا هستند. دوربین هایی مانند Canon 5DII , Canon 5DIII , Canon 7D ، در زمینه تصویر برداری در DSLR ها محبوبترند.
3- عکاسی در نور کم همانطور که گفته شد با توجه به دیافراگم های بازی که لنزهای پرایم به شما ارائه می دهند شما را قادر می سازند در نور کمتر، بدون استفاده از فلاش ، تصاویر با کیفیت تری ثبت کنید. این امر در برخی از موارد بسیار برای عکاسان حیاتی می باشد.
لنزهای سریع:
به لنزهای پرایم ، لنزهای سریع هم می گویند. چرا که وقتی لنز به شما f های کوچکتر می دهد ( یعنی دیافراگم باز تر ) ، پس شما برای رسیدن به نور مناسب، بجای کند کردن سرعت شاتر، دیافراگم خود را باز می کنید و در عوض می توانید از سرعتهای شاتر بالاتر ( سریعتر ) برای ثبت عکس خود استفاده کنید و سوژه را به خوبی فریز کنید. اما در لنزهای زوم، به دلیل نداشتن f های پایین ، شما برای تامین نور ثبت، مجبور می شوید که سرعت شاتر را کم کنید که گاهی به جایی می رسید که سوژه ممکن است محو و تار شود یا ایزو را بالا ببرید که مشکلات خودش را دارد … معمولا عکاسان بارها با این چالش رو به رو شده اند.
اندازه و وزن سبک تر لنزهای پرایم نیز نسبت به لنزهای زوم قابل ذکر است اما به نظر من صرفا یک خصوصیت خوب محسوب نمی شود و تنها یک خصوصیت محسوب می شود چرا که به همان اندازه که سبک تر و کم وزن تر هستند ما را از فاصله کانونی های مختلف محروم می کنند.
اینکه کی و کجا از این لنزها استفاده می شود بر می گردد به عکاس، که با شناختی که نسبت به خصوصیات این لنز و لنزهای دیگر دارد تصمیم بگیرد برای کار او چه لنزی مفید تر است. هر چند همه عکاسان حرفه ای ( به مفهوم حرفه ای نه صرفا عکاس خوب ) ، حتما مجبورند انواع مختلفی از لنزها را داشته باشند که در کوله ی آنها حتما لنزهای پرایم نیز مشاهده می شود.
آنجا که طبیعت توقف می کند هنر آغاز می شود. ویل دورانت
عکاس: سهیل گل گون
کلمه ریتم با تکرار ارتباط مستقیم دارد ، ریتم عبارت است از : تکرار هر گونه شکل، رنگ، موقعیت و حرکت شبیه به هم طبق نظمی معین. انسان خود را با ریتم های گوناگون طبیعت هماهنگ ساخته مانند: ریتم شب و روز این ریتم های ممتد و تکراری، در حقیقت منشا ادراک زندگی است که در آثار هنری انعکاس می یابد. در بین هنرها، ریتم در هنر موسیقیایی نمود بالایی دارد. در واقع موسیقی چیزی جز ریتم های مختلف نیست.
عکاس: علی چاوشی
همانطور که قبلا اشاره شد ریتم یکی از عناصر بصری است، در تمام رشته های هنرهای تجسمی، مورد استفاده هنرمندان قرار می گیرد. زمانی که عناصری شبیه هم با فاصله های مرتب، تکرار شوند، ترکیبی ریتمیک بوجود می آید. ریتم میتواند متضاد و یا متفاوت باشد، که باعث پویایی تصویر میشود. علاوه بر القاء نظم و ترتیب، نوعی تنوع و راحتی بصری در مقابل خشکی و سردی یکنواختی ایجاد می کنند. وجود ریتم های مشابه و متضاد باعث ایجاد حس وحدت در یک اثر هنری می شوند.
عکاس: مهدی کامرانعکاس: سعید سرلک
به طور کلی ریتم، چه در طبیعت و چه در هنر، دارای سه جنبه اصلی و بنیادی است، تکرار، تناوب و رشد. که آن را میتوان به این گونه تقسیم بندی کرد:
1) ریتم یکنواخت که از تکرار ساده یک عنصر بصری ایجاد میشود.
2) ریتم متناوب که از تکرار یک مجموعه عناصر به صورت منظم و متناوب ایجاد میشود.
3) ریتم کاهشی و افزایشی و یا تکاملی که از رشد یک عنصر در کادر ایجاد میشود.
گاهی از ریتمی به نام ریتم موجی هم نام برده میشود که با خطوط و سطوح منحنی ایجاد میشد، از آنجایی که خود زیرمجموعه ریتم متناوب محسوب میشود جداگانه از آن نام نبردم.
عکاس: مهدی کامران
ریتم در هنرهای بصری، به شکل های مختلف ارائه می شود، که به بعضی از آنها در زیر اشاره می کنیم:
الف) شکل ها و فرم هایی مشابه که از نظر اندازه، جهت و موقعیت نیز یکسان هستند؛ که به آن ریتم تکراری می گویند.
عکاس: محمد کاظم علیخانیعکاس: سید آرمان نبی پورعکاس: ناصر گل نظری
ب) شکل ها و فرم های مشابه، که فاصله آنها از یکدیگر یکسان نباشد.
عکاس: شایان لتکاچیعکاس: مجید روئین فرد
ج) شکل ها و فرم های هم خانواده، که از نظر رنگ، اندازه، جهت و موقعیت با هم متفاوت باشند.
عکاس زهره مولویعکاس: علی محرمیعکاس: میلاد اسلام زاده
د) ممکن است ترکیبی از دو نوع ریتم باشد.
عکاس: علی چاوشیعکاس: سعید سرلک
ه) تکرار شکل هایی مشابه که اندازه آنها تدریجا کم یا زیاد می شود و در سطح تصویر باعث ایجاد عمق می شود؛ ممکن است دارای ریتمی کاهشی یا افزایشی باشد.
عکاس: حمید منوچهری
قبلا گفتیم که ریتم به تصویر نظم و وحدت بصری میدهد، اما گاهی ممکن است این انضباط بصری ایجاد خستگی و کسل کنندگی برای مخاطب داشته باشد ، برای رفع این موضوع عکاسان و هنرمندان تجسمی راهی پیدا کردند به نام ریتم شکن
عکاس: سید مجتبی مظلوم زاده
ریتم شکن ایجاد حس خوبی در مخاطب ایجاد میکند ، نقطه ای که ریتم شکسته شده دارای انرژی بصری بالایی میشود که مخاطب را با رضایت جلوی اثر تجسمی نگه میدارد ، درضمنی که برای خود هنرمند نقطه ای می شود برای القای مفهوم مورد نظرش
عکاس: سمیه سادات غلامیعکاس: نواب موسویعکاس: میلاد اسلام زاده
« عکاسی آفرینش است، آفرینش به شکل نوعی تصویر بصری»
عکاسی وسیله است برای ایجاد یک ارتباط بصری به زبان تصویر « زبانی که به انسان امکان می دهد که تجربه کند و تجربیاتش را در شکلی قابل مشاهده مستند سازد » عکاسی در کلی ترین تعریف، نوعی بازنمایی واقعیت است. واقعیتی پویا که در عینیت جهان مادی وجود دارد و برای تبدیل شدن به تصویری زیبا، نیازمند خلاقیتهای عکاس متفکر است.
عکاس: آرمان خوش چهره
حجم:
حجم چهارمین عنصر بصری است که دارای سه بعد “طول و عرض و ارتفاع” است که به وسیله خط محدود شده است؛ حجم، سطحی است که در فضا حرکت نموده و از جهت سطح خود در عمق سترش یافته است. به عبارت دیگر، هر گاه به عنصر دو بعدی “سطح” ضخامت اضافه کنیم، به حجم بدل می شود.
عکاس: سینا بابایی
از تکرار نقطه خط بوجود می آید، از تکرار خطوط سطح، و از تکرار سطوح حجم بوجود می آید.
عکاس: محمد کاظم علیخانی
همان طور که سه شکل دایره، مربع و مثلث به عنوان اشکال پایه برای سطح نام برده شدند. کره ، مکعب و هرم را نیز می توان به عنوان اجسام هندسی پایه نام برد. که احجام منشور، مخروط، مکعب مستطیل و استوانه از آنها منشعب می شوند. این نوع احجام به طور کاملاً منظم به ندرت در طبیعت دیده می شوند. اما به طور کلی همه حجم های طبیعت از ترکیب یا تغییر شکل این سه حجم پایه و هندسی به وجود می آیند.
عکاس: مهسا رزمی
نقش نور در بازنمایی حجم و خصوصیات آن قابل تامل است. توجه به میزان تیرگی و روشنی برجستگی ها و فرورفتگی ها و ایجاد سایه هایی که در اثر تابش نور شکل می گیرد قابل اهمیت است. در عکاسی نیز بوسیله نور می توان سوژه را تخت و یا حجمی نشان داد.
عکاس: امید ولی بیگیعکاس: میثم طاهری
ویژگی های مختلف عنصر سه بعدی حجم:
حجم ممکن است جسمی سخت و محکم باشد.
عکاس: رسول اسفندیاری
ممکن است به حالت گاز و بخار خود را نشان دهد.
عکاس: رحیم رضاپسند
حجم ممکن است به صورت مایع باشد
عکاس: مصطفی نادرپورعکاسک مصطفی نادرپور
و یا به شکل حجمی شفاف “ترانسپران” باشد.
عکاس: مهسا رزمی
حجم می تواند تو خالی “حجم منفی” یا توپر “حجم مثبت” باشد.
عکاس: سالار لطفی
به همین نسبت درون یا بیرون آن اهمیت پیدا می کند. معمولاً فضایی را که حجم اشغال می کند مثبت می گویند و فضای پیرامون آن یا ما بین دو حجم و یا حفره میان یک حجم توخالی را فضای منفی و گاه حجم منفی می نامند مثل فضای داخل یک معماری
عکاس: احمد رضا کریمی
حجم ممکن است مجازی باشد؛ قابل لمس نباشد و فقط جنبه بصری داشته باشد؛ ممکن است از چرخش و حرکت سریع یک سری نقطه، خط یا سطح بوجود بیاید مانند حرکت سریع یک میله در فضا
عکاس: مجید روئین فردعکاس: سمیه خورشیدی
گاهی حجم، استوار و پایدار بر زمین قرار گرفته، و گاهی نیز به صورت حجمی شناور و معلق در فضا قرار دارد. به طور کلی، ایجاد بعد سوم در هنرهای بصری دو بعدی، در اثر نوعی خطای چشم، به این معنی که در کلیه تصاویر دو بعدی مانند تصویر نقاشی، طراحی، عکاسی و غیره، عمق و بعد سوم، با استفاده از فن پرسپکتیو، که نوعی خطای چشم به شمار می رود و نیز کاربرد نور و سایه، ایجاد می شود. اما ارائه بعد سوم، در هنرهای بصری سه بعدی مانند مجسمه سازی، معماری، طراحی صنعتی و آثار نقاشی سه بعدی، واقعیتی قابل لمس است.
عکاس: امین مرواریدیعکاس: مهسا رزمی
فضا
مفهوم فضا در هنرهای تجسمی با عناصر بصری معنا پیدا می کند. به صورت درکی از مکان، زمان و اشیاء ؛ از این رو بلافاصله بعد از بررسی عناصر اولیه “نقط، خط، سطح، حجم” به مفهوم فضا در هنرهای تجسمی مخصوصا عکاسی می پردازیم.
با وجود عناصر بصری و روابط میان آنهاست که می توان از فضای مثبت، فضای منفی، فضای پر و فضای خالی سخن گفت. بنابراین وقتی از فضای یک اثر سخن به میان می آید، تأثیرات کلی اثر در همه ابعاد مادی و محتوایی آن مورد نظر می باشد.
عکاس: مهدی کامران
فضاسازی در آثار هنرمندان تجسمی میتواند انواع مختلفی داشته باشد مانند: فضای سه بعد نما (واقع گرا)، فضای دو بعد نما (غیرواقع گرا)، فضای همزمان (تلفیقی) و فضای وهمی.
عکاس: آرمان خوش چهره
زمانی که سطح دو بعدی در عمق حرکت کند به عنصر حجم میرسیم و معنایی از فضا در عکاسی، همانطور که قبلا اشاره شده با خطای چشم (پرسپکتیو) دریافتی از عمق و دوری و نزدیکی القا میشود. ممکن است بدون آنکه قصد واقع نمایی از طبیعت در میان باشد، هنرمند به ایجاد فضا و عمق تجسمی بپردازد. همانند آنچه در آثار انتزاعی و آبستره صورت می گیرد.
عکاس: علی جعفری
عکاس و هنرمند تجسمی میتواند از اشکال و عناصر واقعی ترکیبی وهمی و غیر واقعی ایجاد کند. این شیوه از فضاسازی در آثار هنرمندان رمانتیک، نمادگرا و سورئالیست بسیار دیده می شود. نمایش این فضاها که جنبه ای خیالی و ذهنی دارد اگر چه توسط قوه خیال قابل تجسم است اما در واقعیت و به طور طبیعی نمی تواند اتفاق بیفتد یا وجود داشته باشد.
عکاس: شهرام نجفیعکاس: میثم طاهری
فضا ذات معماری را تشکیل می دهد، از این جهت در معماری ملموس و عینی، با خصوصیات فیزیکی است اما در عکاسی قراردادی است بدون قابلیت فیزیکی، اما فضا در عکاسی دارای خصوصیاتی است که در فضای عینی و ملموس وجود ندارد. عکاس با انتخاب کادر، تکنیک مورد استفاده و در نهایت ادیت، میتواند فضای ذهنی خود را بسازد، اشیاء را تفکیک کند و به بخش کوچکی از واقعیت اهمیت و وحدت بخشد و با تقسیم فضا، آن را تجزیه و دوباره بازسازی کند. می تواند فواصل را از میان بردارد و اشیاء را بزرگ یا کوچک کند. بنابراین فضا در تصویر چیزی یکدست و منسجم نیست، بلکه بیشتر به ماده ای سیال شباهت دارد که برگرفته از ذهن عکاس است.
عکاس: سمیه رضی
عکاس واقعیتی را که در ذهن می پروراند به مخاطب خود نشان میدهد، واقعیتی که گاه در طبیعت به صورت مخفی وجود داشته و یا خنثی بوده به طوری که دیگران به آن توجهی نکرده اند، تصاویر از لایه واقعیت به جریان خلاق ذهن عکاس رفته و بعد از خلق شدن مخاطب آن را از دریچه نگاه هنرمند میبیند. مخاطب با دیدن عکس و راهنمایی عناصر بصری به درون مایه آن میرسد و به درکی از معنا و مفهوم اثر میرسد.
عکاس: رضا زنگنه
هر چه عکاس اجزا و عناصر بصری را بهتر بشناسد و روابط داخل کادر و روابط بین اجزا را خوب بداند، با استفاده از آنها و تغییر مکان دوربین و جا به جایی آنها در عرصه فضاسازی موفق تر خواهد بود و مخاطب را بهتر با مفاهیم ذهنی خود همراه میکند. عناصر ساختاری مانند: حرکت، ریتم، تضاد، تناسب، وسعت سطح، توازن و تعادل و … تا وقتی آنها را به یک واقعیت غیر قابل اجتناب یعنی فضا مرتبط نسازیم، مفاهیمی گنگ و نارسا خواهند بود.
عکاس: شهرام نجفی
فضای منفی چیست؟
به زبان ساده به فضای اطراف سوژه اصلی، فضای منفی گفته می شود. سوژه اصلی خود به عنوان “فضای مثبت” شناخته می شود. فضای منفی در عکس عامل مهمی در ترکیب بندی خوب است و نگاه بیننده را به سمت سوژه اصلی هدایت می کند. گاهی از آن با عنوان فضای سپید نیز یاد می شود، فضای منفی درست می تواند یک عکس معمولی را به عکسی فوق العاده تبدیل کند. فرق یک عکاس حرفه ای و تازه کار در استفاده به جا و مناسب فضای منفی معلوم میشود.
عکاس: حمید موذنیعکاس: فرشاد سرخی
فضای منفی، سوژه اصلی را تعریف می کند و بر آن تاکید دارد. این فضا جایی برای «نفس کشیدن» فراهم می کند، به چشم مجالی برای استراحت می دهد و از ایجاد آشفتگی در عکس جلوگیری می کند. همه این ها به یک ترکیب بندی بهتر کمک میکند.
فضای منفی زمانی که به درستی استفاده شود، توازن و تعادلی طبیعی در برابر فضای مثبت ایجاد می کند. در استفاده از فضاهای خالی دست و دل باز باشید و فکر نکنید که حتما باید سوژه را دقیقا از یک گوشه تا گوشه دیگر قاب جا دهید.
عکاس: سید آرمان نبی پورعکاس: ناصر گل نظری
به طور معمول عادت داریم در یک قاب تصویر تنها بر روی سوژه اصلی تمرکز کنیم؛ کمی زمان می برد تا در استفاده از بک گراند مناسب با وسعت سطح مناسب مهارت پیدا کنیم، استفاده از فضای منفی در کنار فضای مثبت، به تاثیرگذاری عکس می افزاید.
«اگر عکستان خوب نشده پس به اندازه کافی به سوژه نزدیک نشدهاید» رابرت کاپا
با سلام خدمت دوستان عزیز عکاس
در ادامه مباحث قبلی به یکی دیگر از عناصر سواد بصری به نام بافت میپردازیم. به طور ساده به سطح رویه هر شیء بافت میگویند، بافت با حس لامسه ارتباط مستقیم دارد. البته این تعریف در هنرهای تجسمی کمی متفاوت است، چون ممکن است به بافت هایی برسیم که اساسا قابل دریافت لامسه ای نباشند.
عکاس: هیراد هاشمی
برگردیم به تعریف اول؛ سطح رویه هر شی را بافت میگویند، از زمان کودکی اولین تجربه های ما از راه حس لامسه بوده درنتیجه هر آنچه را میبینیم به علت تجربه حس لامسه برداشتی از بافت آن خواهیم داشت. بافت به دو دسته بافت های لامسه و بافت های بصری تقسیم میشوند.
عکاس: فرشاد سرخی
بافت قابل لمس بافتی است که نه تنها با چشم دیده می شود، بلکه با دست هم قابل لمس است. بافت لامسه در هنرهایی چون معماری، نقش برجسته، مجسمه ملموس است؛ اما بافت های بصری تنها با چشم قابل درک هستند و در هنرهای تجسمی مثل: طراحی، نقاشی، عکاسی، خطاطی دیده میشوند، که به دو صورت ترسیمی و تصویری بوجود می آیند؛ البته موضوع بحث ما در عکاسی تصویری هاست.
عکاس: ربابه سلیمانیعکاس: میلاد اسلام زاده
بافت های ایجاد شده از اشکال و رنگ ها و اشیای اطراف ما می توانند به سادگی و طبق الگویی منظم یا نامنظم به صورت بافت در عکس خودنمایی کنند. استفاده مناسب و موثر از بافت به عکس قوت می بخشد، قوت لنزهای گران قیمت بر اثر ایجاد شفافیت و ثبت جزییات بافت سوژه است. بافت ها همه جا، در محیط های طبیعی و مصنوعی، در اطرافمان هستند. یک عکاس ابتدا باید بافت را پیدا کند و سپس از آن برای بهبود کارش استفاده کند. با پدید آمدن مکروفتوگرافی (به ویژه عکاسی هوایی) و میکروفتوگرافی (عکاسی ذرهبینی) دید تازهای به بافتهای موجود در طبیعت پدید آمد که پیش از این انسان بدان دسترسی نداشت.
بافت ها به طور نامحدود در اطرافمان حضور دارند. این که از کدام بافت در چه کادربندی و ترکیب بندی استفاده شود به خلاقیت و دیدگاه عکاس مربوط است. مثلا یک بافت می تواند یک ساختار قوی، یک زمینه ی کاملا مشخص، تکرار چشمگیر عناصر، یا رنگی باشد که به عکس جان می بخشد. استفاده از بافت ارزش تصویر را زیاد میکند.
عکاس: امین تبراییعکاس: مهرداد بطحائی
بافت در طبیعت به صورت نامنظم دیده می شود، بر خلاف بافتهای منظم مصنوعی، عکاس با توجه به مفهوم مورد نیاز در عکسش از آنها استفاده میکند؛ عکاس میتواند بافت را با مجموعه ای از خود عناصر، با نگاه عکاسانه و زوایای مختلف خلق کند. این جنبه ی خلاقانه، عکاسی از بافت نامنظم را نسبت به بافت منظم خیلی دشوارتر ساخته است اما به عکاس آزادی عمل می دهد تا بافت مورد نظرش را از هرآنچه که می بیند خلق کند.
عکاس: محسن رضاپور
عکاس: محمد ضابطی
در طبیعت محدوده بی پایانی از هر بافت موجود است. شکل ساده ی قرارگیری سنگ ها، خطوط درختان یا رگبرگ ها، هم در مقیاس بزرگ و هم در مقیاس کوچک و ماکرو قابل عکاسی هستند. اغلب جزئیات موجود در عناصر طبیعی بافت های جذابی را خلق می کنند. بافت های مصنوعی ، مخصوصا در عکاسی معماری بسیار یافت میشوند، هم به صورت عکاسی از قسمت های مختلف بنا مانند مجموعه ای از سازه های منظم و هم به صورت نگاه پرنده و از بالا به صورت عکاسی از بافت شهری. عنصر بافت اگر به درستی در ترکیب بندی استفاده شود باعث ایجاد اثری والا میشود چه به صورت مصنوعی و منظم و چه به صورت طبیعی و نا منظم، استفاده از بافت های متضاد هم، میتواند به جذابیت اثر کمک کند.
عکاس: مهدی آذین فرعکاس: سید آرمان نبی پور
بافت و نور دو عنصر جدا نشدنی هستند، به صورتی که موقعیت نور متناسب با موقعیت سطح است، یعنی نحوه تابش نور به بافت مورد نظر اهمیت بسیاری دارد، برای عکاسی از بافت های خشن بهتر است از نور مایل از یک طرف استفاده کرد تا نور و سایه بافت را بهتر نشان دهد، فرقی ندارد در آتلیه مشغول عکاسی هستید و یا در طبیعت، نور مایل بافت خشن را بهتر نشان میدهد. اگر لازم شد از بافتی ملایم تر عکاسی کنید و یا با توجه به موضوع، نیاز به مهار کردن بافت خشن داشتید از نور مستقیم استفاده کنید تا باعث تخت شدن بافت شود و ملایم تر به نظر برسد. بهترین تمرین برای درک این موضوع عکاسی از لباس بافتنی با دو صورت نور پردازی مستقیم و کناره است.
برای رسیدن به یک عکس بافت خوب فوکوس دقیق خیلی مهم است، برای این کار بهترین گزینه استفاده از فوکوس اتوماتیک دوربین است مگر در جاهایی که امکانش نباشد، اگر عکس شما فقط به صرف بافت عکاسی میشود باید از فاصله مناسبی استفاده کنید که هم جزئیات را داشته باشید و هم وسعت مناسب در کادر، از جزئیات در نمای بسته تری عکس بگیرید تا اطلاعات بیشتری برای ویرایش در اختیار داشته باشید.
عکاس: سهیل گل گون
برای رسیدن به یک بافت یک دست بهتر است از زاویه نود درجه استفاده کنید تا بافت دچار اعوجاج نشود و نیازمند ادیت در نرم افزار نشود. مشکل ترین سطح ها برای عکاسی آنهایی هستند که بازتاب می کنند. برای عکاسی از بافت براق نیاز به فیلتر پولاریزه برای حذف بازتاب هاست. برای عکاسی از تکسچر از عمق میدان کم استفاده نمیشود تا کل بافت در فوکوس کامل باشد، بهتر است از ایزوی پایین استفاده شود تا نویز به بافت اثر لطمه نزند.
عکاس: مهدی کامران
بعضی از بافت ها فقط با دیدن درک میشوند مثل بافت آسمان در عکاسی نجوم، گاهی بافت برای ایجاد مفهومی خاص به عکس اضافه میشود مخصوصا در ژانر فتومونتاژ
از بحث های گسترده درباره ی خلاقیت در عکاسی یک گام به عقب برگردیم و نگاهی به عناصر واقعا اساسی در عکاسی بیاندازیم. اگر چه بطور کلی در هنر و در مبحث ترکیب بندی عناصر زیادی را میتوان نام برد اما در این مقاله 10 اصل از مهمترین اصول ترکیب بندی در عکاسی را بررسی می کنیم که تقریبا شامل قسمتهای حیاتی هر عکسی که میگیرید میباشد که هر عکاسی در شروع باید آنها را بداند.
این اصول به دو دسته ی کلی تقسیم می شوند : اشیا و روابط بین آنها . این موارد چیزی کمتر از مباحث خلاقیت نیستند.
اشیاء Object
شش عنصر اول مربوط به اشیای مختلفی است که در عکس شما وجود دارد از ساده تا پیچیده . این عناصر به چیزهای دیگری در عکس و همچنین مرزهای ترکیب بندی بستگی ندارند. هر شی در عکس شما ، این مشخصات را به یک مقدار و اندازه نمایان می سازد گاهی اوقات واضح و گاهی پنهان. 6 عنصر پایه ای که در ساختن عکس شما نقش اساسی ایفا می کنند به شرح ذیل می باشد.
1- نقطه ( Point )
ساده ترین عنصر در ترکیب بندی نقطه می باشد. نقطه ها کمی گمراه کننده هستند چون از لحاظ ریاضی ابعاد صفر دارند. اما در عکاسی کمی سهل تر با آن برخورد می کنیم. یک نقطه یک ناحیه کوچک یا تقاطع دو ناحیه مورد علاقه در عکس می باشد. ستاره های آسمان در عکس جزو نقاط محسوب می شوند. دو نقطه از دو کوه به هم می رسند نیز با ایجاد یک تقاطع ، چشم ببینده را به خود جلب می کند. نقاط در عکاسی اهمیت دارند چرا که آنها یکی از اساسی ترین راه های جلب توجه ما هستند . جلب توجه به مناطق خاص عکس . در عکس زیر چه عنصری چشم شما را بیشتر به خود معطوف می کند ؟ پاسخ سریعا مشخص می شود.
عکاس: محمد رضا شجاعی – نقطه در عکاسی
بله . درست است . نوک قله یک جاذبه خاص به سمت خودش ایجاد می کند. چشم ما خطوط شیب دار را دنبال می کند و در همان نقطه قرار و آرام میگیرد. اگر این “نقاط” در عکس باشند میتوانید چشم ببینده و نظر او را جلب کنید .احتمالا این سوال را در ذهن دارید که چرا نقاط اینقدر در عکاسی اهمیت دارند؟ . به خاطر اینکه آنها کمک می کنند تا عکس ساختار پیدا کند.
2- خطوط ( lines )
عنصر ساده دیگر در عکاسی خط می باشد. در مقایسه با نقطه که توجه مخاطب را به خود جلب می کند ، خطوط بیشتر مسیرهایی هستند که مخاطب آن را دنبال می کند. یا یک مرز هستند. مانند خط تقسیم بین آسمان و زمین. در واقع خطوط چشم را هدایت می کنند و از بخشی از عکس به بخش دیگر سوق می دهند. همانند نقاط ، خطوط در عکاسی به همان حالتی که در هندسه می باشند تعریف نمی شوند. به لحاظ عکاسی هر چیزی که دو قسمت از عکس را به هم متصل می کند یا در ترکیب بندی امتداد دارد یک خط محسوب می شود. این شامل یک جاده منحنی یا سلسله کوه های ناهموار نیز میشود. مثلا لبه های ابرها نیز معمولا خط محسوب می شوند. در عکس زیر نگاه کنید چطور خطوط منحنی جاده چشم ما را از یک سمت عکس به سمت دیگر هدایت می کنند.
عکاس: غلامرضا شمس ناتری – خط در عکاسی
خطوط همچنین نقش مهمی در اتصال دو عنصر مختلف عکس شما دارند. آنها میتوانند به تصویر ساختار بدهند که بخش مهمی در ایجاد احساس در عکس بصورت حساب شده و تعمدی می باشد. مسیری که از پیش زمینه به سمت پس زمینه هدایت می شود راهی است برای ایجاد حس پیوستگی در سراسر عکس . گاهی اوقات خطوط در عکس خیالی هستند اما آنها هنوز هم وجود دارند. یعنی چه ؟ ، پرتره کودکی را تصور کنید که به یک کامیون اسباب بازی نگاه می کند .فاصله بین کودک و کامیون ممکن است خالی باشد. اما به هر حال برای بیننده مهم است. در واقع در اینجا نیز خطی وجود دارد که دو عنصر عکس را به هم پیوند می دهد که باعث میشود هر کدام تاثیرگذاری بیشتری داشته باشند. هر چند این خط فرضی می باشد. خطوط همان وزن و مرکز ثقلی که نقاط دارند را ندارند در عوض نقاط را به هم متصل یا از هم جدا می کنند یا چشم بیننده را به سمت آن چیزی که شما میخواهید هدایت می کنند. این باعث می شود که خطوط جزو مهمترین عناصر و المانها در ترکیب بندی یک عکس بشمار بروند. در عکس زیر بین آسمان و کوه یک خط مرزبندی وجود دارد. همچنین بین نواحی تیره و روشن تپه شنی که باعث جلب توجه ما می شود.
عکاس: فرشاد سرخی
3- شکل ( Shapes )
اکنون از عناصر ساده به سراغ عناصر پیچیده می رویم. یعنی شکل ها.
شکل هامی توانند هر چیزی باشند. از هلال ماه تا شکل لبخند در صورت . هر نوعی از شکل تاثیر حسی خودش را بر عکس میگذارد. و تعمیم آن به بقیه شکل ها غیر ممکن است. یک دایره ممکن است به لحاظ حسی صلح آمیز باشد . یک قلب ، محرک و یک مثلت پویا . اما تنها چیزی که در مورد هر شکلی میتوان گفت آنست که قدرت جلب توجه ما را دارند. در عکس زیر شکل های موجود در بنا و معماری باعث توجه مخاطب به عکس می شود.
عکاس: پوریا خلیلی – شکل در عکاسی
گاهش اوقات اشکال فقط یک شکل برای خودشان می باشند. اگر از خورشید عکس می گیرید یک شکل دایره ای شکل ایجاد می شود. اما مواقعی هست که اشکال مفهومی تر هستند. ابری منحنی روی یک دره منحنی شکل ، به کل عکس یک ترکیب و ساختار دایره ای میدهد. هر دو نوع از شکل اهمیت دارند. اولی باعث ایجاد جلب توجه می شود و دومی به عکس ساختار می بخشد. در عکاسی ، روی اشکال تمرکز کنید حالا یا با حالت انتزاعی آنها یا شکل ظاهریشان. بیاد داشته باشید آنها در جذب چشم ما بسیار قدرتمند هستند به ویژه اشکال ساده ( دایره ، مثلت ، مربع ) و البته شکل های حیوانات و انسانها. بنابراین عکسِ خود را بر اساس آنها ترکیب بندی کنید و بسازید. در عکس زیر ، نحوه ترکیب بندی به گونه ای است که یک شکل مثلثی از تپه ( در حالت ضد نور ) ایجاد شده است که حس حرکت و عدم تعادل را القا می کند به همین خاطر استواری و صلابت درخت بیشتر نمایان می شود.
عکاس: حسین ریاحی – شکل در عکاسی
4- بافت ( Texture )
بافت در یک شی ، نقش مهمی در تاثیر حسی و عاطفی آن دارد و باعث ایجاد توجه و جذابیت می شود. چه حالتی به شما دست می دهد وقتی از شن های نرم و فضای مه آلود یک دریا با نور دهی طولانی ( لانگ اکسپوژر ) عکاسی می کنید ؟ در مورد کوه های خشن و با لبه های ناهموار در یک نور با کنتراست بالا چی ؟ بله این حس هایی است که از بافت تصویر به شما منتقل می شود. گاهی اوقات خود بافت ها موضوع (سوژه) عکاسی شما می باشند. مانند الگو های روی شن ها یا موج های دریا. با این حال اغلب اوقات بافت ها عناصر مستقلی در یک عکس بزرگ می باشند. یا بُعد و خصوصیتی به موضوع شما می بخشند و یا اینکه فاصله بین دو موضوع را پر می کنند. در عکس زیر دانه های برف بر روی سقف ماشین به عنوان یک بافت جالب توسط عکاس به ثبت رسیده است.
عکاس: علی چاوشی – بافت در عکاسی
مناطقی که بافت بیشتر دارند تمایل به جلب توجه بیشتری نیز دارند. بافتِ بیش از حد در قسمت هایی از عکس که خیلی مهم نیستند میتواند باعث انحراف و حواس پرتی بشود و کلیت عکس را به سمت پیچیدگی ببرد. در برخی مواقع ممکن است بافت ( تکستچر ) موضوع شما را به یک بعد حسی مهم تبدیل کند ، مانند منظره ی یک کوه که با یک بافت پر شده است. در عکس زیر کوه ها دارای بافت بسیار جذابی هستند که مورد هدف عکاس قرار گرفته اند.
عکاس: حامد خلیلی – بافت ( تسکچر ) در عکاسی
5- رنگ ( Color )
هر چند در عکاسی سیاه و سفید با حذف رنگها می توانید ثبت های خلاقانه ای ایجاد کنید اما رنگ ها نیز باعث ایجاد تفاوت زیاد به لحاظ حس و حال در عکس و ترکیب بندی آن می شوند. هر رنگ حس و حال خود را به عکس تزریق می کند. مهمترین چیزی که باید در مورد رنگها بدانید رنگهای سرد و گرم و تقاوت آنهاست . رنگهای زرد نارنجی و قرمز رنگهای گرم هستند. آنها فعال هستند و خودشان را در عکس به رخ می کشند و هیجان و حرکت را منتقل می کنند. اگر یک نقطه قرمز واضح را در مقابل یک نقطه آبی واضح قرار دهید، بسیاری از مردم نقطه قرمز را نزدیک تر به خود و البته ملموس تر خواهند دید. رنگهای سبز ، آبی و بنفش رنگهای سرد و خنثی هستند . این رنگها ملایم تر هستند مانند آنچه در طبیعت وجود دارد. رنگهای آبی و سبز بطور خاص جزو رایج ترین رنگهای موجود در طبیعت هستند. یک آسمان آبی یا یک دشت سبز یک پیام آرامش بخش و خاطر جمع بودن را منتقل می کنند. رنگهای سرد دیگری هستند که در محیط های کم نور ، و در سایه های موجود در روزهای آفتابی نمایان می شوند که یک حس تاریکی در خودشان دارند. در عکس زیر در حالی که تم رنگی آبی – بنفش حس سرما را به ببینده منتقل می سازد نور زرد – نارنجی چراغ ها حس شور و گرمی و زندگی می بخشد. وجود توامان رنگ سرد و گرم ، یک کنتراست رنگی جذاب ایجاد کرده است که باعث جلب توجه بیشتر به عکس می شود و این یک نکته کلیدی در جذاب بودن عکس زیر است. این در حالیست که عکس زیر به آنصورت رنگارنگ نیست اما بکارگیری درست رنگها در ایجاد حس و ساختار عکس موثر بوده است.
عکاس : حسین محمد حسین زاده – رنگ در عکاسی
هنگامی که شما در حال ترکیب بندی و ساختار بخشی به عکس خود هستید شروع به شناسایی رنگهای موجود می کنید و سعی می کنید از پیوند و استحکام آنها به نفع عکس خود استفاده نمایید. اغلب اوقات جفت شدن یک رنگ گرم با یک رنگ سرد یک حس کنتراست ایجاد می کند که منجر به یک عکس چشمگیر می شود. از طرفی عکسهایی که یکی دو رنگ غالب دارند میتوانند یک پیام یکپارچه و یکدست ارائه دهند البته اگر به درستی و با احتیاط بکار برده شوند. در عکس زیر به غیر از بافت موجود در عکس، رنگ ها به شدت در جلب توجه ببینده موثر هستند. خصوصا اینکه عکس از دو سه رنگ غالب برخوردار است.
عکاس: مجید روئین فرد – رنگ در عکاسی
6- تُن یا تم یا مایه رنگی و نوری ( Tone )
یک عنصر مهم دیگر ترکیب بندی در عکاسی که در این مقاله آن را تُن می نامیم (این عنصر به نام های مختلف گفته میشود).
دو جور تُن داریم : هم تُن اشیا بطور مستقل و جداگانه و هم تُن کلی موجود در عکس. اگر چه تُن به ماهیت رنگ و شدت آن برمیگردد اما در عین حال به تاریکی و روشنایی عکس و کنتراست آن نیز مربوط می شود. به همین خاطر به جای اینکه بگوییم مایه رنگی بهتر است بگوییم مایه رنگی-نوری.
در واقع تُن چشم را در متن عکس با خود به به همراه می برد همانند یک تُن موسیقی که گوش شونده را در بالا و پایین اجرا با خود همراه می سازد. در واقع مایه های رنگی و روشنایی عکس را تُن عکس می گوییم. تُن عکس حس کلی عکس را تغییر می دهد. عکسهایی که تیره تر هستند موضوع شما را مبهم می کنند و به آن حالت رازآلود می دهد. عکس های روشن تر ، موضوع را حالت آسمانی و خوش بینانه تر جلوه می دهند. در عکس زیر تن رنگی غالبا قهوه ای-سرخ با نورهای ملایم، حس ویژه ای در عکس ایجاد کرده است.
عکاس : سردار موسوی – تُن در عکاسی
شما می توانید بسیاری از این عوامل را در ویرایش و توسط نرم افزار تنظیم و کنترل نمایید. مثلا میتوان با تاریک کردن اطراف یک عکس ، تمرکز بر مرکز عکس را بیشتر کرد ( وینیتنیگ ) . یا با استفاده از تکنیک dodge and burn عناصری را مبهم تر و بر عناصر دیگری از عکس تاکید کرد. یکی از راه های کم کردن توجه به مناطق یا المانهای یک عکس ، کم کردن کنتراست و تیره کردن آن نواحی است. بنابراین به تُن عکس خود توجه نمایید هم در هنگام عکاسی هم در ویرایش . این عوامل کنترل می کند که چشم و ذهن مخاطب چگونه در عکس جریان پیدا کند و در عین باعث انتقال حس و حال عکس به مخاطب می شود.
روابط :
شش عنصر قبلی ، از مفاهیم اساسی و پایه ای در ترکیب بندی عکس به شمار می روند که بطور مستقل نقش مهمی ایفا می کنند. اما عناصر دیگری در ترکیب بندی هستند که تعامل و رابطه های قسمت های مختلف عکس را شامل می شوند نه نقش و تاثیر هر شی بطور مستقل. این عوامل را میتوان در دسته بندی “روابط” تعریف کرد. چهار عنصر زیر جزو بخش روابط قرار میگیرند.
7- فاصله ( Distance )
ساده ترین عنصر بین عناصر ترکیب بندی ، فاصله ی بین آنهاست. فاصله به چند دلیل مختلف اهمیت دارد. اگر بعضی از سوژه ها بیش از حد به هم نزدیک یا با هم متقاطع باشند در نتیجه می توانند باعث سردگمی شوند. سعی کنید با کمی حرکت و جا به جایی کاری کنید که هر بخش مهم، دارای فاصله ی مناسب و به اصطلاح فاصله تنفس باشد. فراتر از آن، همانطور که قبلا گفته شد فاصله بر مفاهیم اشکال و حتی ساختار و ساختمان عکس نیز تاثیر می گذارد. رایج ترین ساختار در ترکیب بندی ، یک خط ( اتصال دو منطقه مورد توجه ) یا مثلث ( سه منطقه مورد توجه ) می باشد. هر چه موضوعات بیشتری به عکس اضافه کنید در واقع تعداد نقاط و خطوط و اضلاع فرضی در عکس بیشتر شده و ساختار عکس پیچیده تر خواهد شد و ترکیب بندی پیچیده را به دنبال خواهد داشت.
همچنین حواس تان به فاصله بین سوژه ها و لبه ی کادر باشد. اغلب شاهد عکس های خوبی هستیم که با یک نکته کوچک آسیب دیده است مثلا نوک کوهی که به لبه ی بالایی کادر خیلی نزدیک شده است که حاصل بی توجهی به ناحیه باقی مانده در ترکیب و فضای خالی آن است. به لبه های عکس خود در موقع عکاسی دقت کنید که قسمت های مهمی از عکس شما هستند. اگر سوژه شما به لیه ی عکس خیلی نزدیک باشد اصطلاحا عکس در آن ناحیه خفه می باشد و فضای کافی ندارد خصوصا اگر موضوع نیازمند چنین فضای تنفسی باشد.
اکثر مواقع میتوانید فواصل بین اشیاء در عکس را کنترل کنید فقط کافیست کمی جا به جا شوید. به سوژه نزدیک شوید یا از آن فاصله بگیرید. تلاش کنید پیامهای حسی که در ذهن تان دارید را دریافت کنید و به کار ببندید تا در پایان به یک نتیجه مطلوبی دست یابید.
8- تعادل یا بالانس ( Balance )
عنصر بعدی در کادربندی ، تعادل ( توازن ) است که به وزن بصری عناصر مربوط می شود. وزن بصری چیز پیچیده ای نیست و در واقع مقدار توجهی است که هر شی در عکس شما به خود جلب می کند. هر بخش از عکس شما، مقدار توجه مربوط به خود را دارد. به نظر شما کدام عنصر بیشترین توجه را جلب می کند ؟ شاید بیش از هر چیز دیگری چهره و چشم های انسانها ( و حیوانات ) جلب توجه می نمایند. همچنین مناطق روشن ، مناطق شفاف ،مناطق با کنتراست بالا ، رنگهای زنده ، اشیاء غیر معمول و بافت های جالب در عکس نیز قابلیت جلب توجه زیادی دارند.
تعادل یعنی چیدمان درست وزن بصری در عکس . یک عکس متوازن ، دارای وزن بصری با مقداری مشابه در قسمت چپ و راست عکس می باشد. در یک عکس نامتوازن ، وزن بصری یک طرف بیشتر از سمت دیگر است.
مفهوم تعادل در عکاسی
گاهی اوقات یک عنصر با وزن (بصری ) سبک تر میتواند با یک عنصر سنگین تر بالانس و متعادل شود اگر عنصر سبک تر از مرکز عکس فاصله بگیرد. مانند حالت تعادل یک کودک با بزرگسال بر روی یک الاکلنگ که اگر فرد بزرگسال ( سنگین تر) به مرکز ثقل نزدیک تر شود تعادل بهتر خواهد شد. برای بررسی تعادل در عکس خود ، وزن بصری هر آیتم را نسبت به مرکز ثقل عکس خود تصور کنید و ببینید کدام یک نسبت به دیگر می چربد و سنگینی می کند .
فاصله وزن بصری اشیاء نسبت به مرکز ثقل، در تعادل عکس همیت دارد
لازم به ذکر است که شما همیشه نمی خواهید که عکس تان در چپ و راست کاملا متعادل باشد. هر چند عکس های متعادل اغلب احساس طبیعی تر و هماهنگی بیشتر را القا می کنند. اما عکس های نامتعادل، حالت پویایی همراه با یک حس تنش دارند که در برخی عکس ها کاربرد دارد. بنابر این وقتیکه در حال چیدمان ترکیب بندی خود هستید تمرکز بر تعادل یا نامتعادل بودن عکس ، به این بستگی دارد که شما آنچه را که در ذهن دارید با احساسی که میخواهید از عکس منتقل کنید را با هم هماهنگ و منطبق سازید . بنابراین صرفا نمیتوان گفت که یک عکس باید متوازن باشد یا نا متوازن. عکس زیر با اینکه دارای عناصر زیادی هست اما توزیع آنها در بستر عکس به گونه ای است که در مجموع در حالت متعادلی قرار دارد.
عکاس : محسن رضاپور – مفهوم تعادل در عکاسی
9- فضای مثبت و منفی ( -Space -Positive and Negative )
یک ابر کوچک را در وسط یک آسمان بزرگ در نظر بگیرید. آسمان فضای منفی عکس می شود و ابر در واقع سوژه اصلی و فضای مثبت است. فضای مثبت بخشی از عکس است که توجه رو به خود جلب می کند . مناطق با وزن بصری قابل توجه ، معمولا فضای مثبت دارند. همچنین مناطقی که بافت شاخص و جذابی دارند. فضای منفی پر کننده بین مناطق مثبت است. و البته لزوما مناطق محو شده بکگراند نیستند. مناطقی که المانهای تاثیر گذاری ندارند و جلب توجهی خاصی ایجاد نمی کنند فضای منفی هستند. عکس هایی که فضای مثبت زیادی دارند احساس شلوغی ایجاد می کنند و عکس هایی که فضای منفی بیشتری دارند حس خلوتی و خالی بودن را منتقل می سازند. هیچکدام از اینها منحصرا یک مزیت محسوب نمی شوند اما هر دو میتوانند در یک عکس، بسیار قدرتمند عمل کنند و تاثیر مورد نظر عکاس را بر ثبت بگذارند. عکس های شهر نشینی با حس و حال کسب و کار و مشغله های روزمره و حمل و نقل ، فضای مثبت زیادی دارند. بر عکس، تصاویری هستند که یک موضوع کوچک را در یک صحنه بزرگ ثبت می کنند تا حس عظمت و در عین حال انزوا را منتقل کنند اینگونه تصاویر فضای منفی زیادی دارند. عکس زیر دارای فضای منفی زیاد است. یک دودکش تنها وسط سفیدی برف. در واقع مناطق پوشیده از برف فضای منفی محسوب می شوند اما ترکیب آن با دودکش بسیار با معنی و تاثیر گذار است و میتوان چندین خط به تفسیر آن پرداخت.
عکاس : عباس رحمانی – مهفوم فضای مثبت و منفی در عکاسی
فضای مثبت و منفی به دیگر عناصر ترکیب بندی وابسته می باشند مانند وزن بصری یا فاصله ها . حتی یک عکس از یک سوژه تنها ( میتوان گفت یک پرتره ) بر اساس ترکیب بندی شما می تواند نسبت های متفاوتی از فضای مثبت و منفی داشته باشد. کافیست اندازه سوژه خود را در قاب ( کادر ) تغییر دهید بطوریکه با پس زمینه بیشتری محدود شده باشد یا کمتر. بدینصورت احساسات عکس بطور قابل توجهی تغییر خواهد کرد. در عکس زیر سوژه های زیادی دیده می شوند. اعم از ساختمان و درختان و درشکه و آدمها که هر کدام دارای وزن بصری قابل توجهی هستند به خاطر همین عکس دارای فضای مثبت زیادی هست و هر منطقه از عکس نکته ای برای گفتن دارد به خاطر همین در نگاه اول عکس شلوغ به نظر می رسد.
عکاس : مهرداد شهابی نوید – مفهوم فضای مثبت و منفی در عکاسی
10- الگوها ( Patterns )
در عکاسی الگوها بسیارند. الگو یعنی یک چیز کوچک مثل یک شی یا سوژه یا یک بافت که در نقاط دیگر عکس تکرار می شود. حتی انعکاس یک کوه در یک حوضچه ی آب، که نوعی تکرار و الگو می باشد و نباید آن را کم ارزش تلقی کرد چراکه باعث ایجاد ارتباط در عکس می شود. در واقع گاهی اوقات این الگو ها هستند که دلیل بودن عکس می باشند و علت اصلی اینکه چرا عکاس این عکس را گرفته است همان الگو می باشد. الگوهای ساخت دست بشر، واضح تر بوده و بیشتر به چشم می آیند مانند عکس های مربوط به معماری. اما حتی مناظر طبیعی و موجودات زنده نیز الگو دارند مانند پرهای یک پرنده یا امواج تکرار شونده در دریا و آب . در عکس زیر عکاس از ماهی های صید شده یک ثبت و صید! جذابی انجام داده است و ماهی های تکرار شونده یک الگو زیبا برای جلب توجه مخاطب می باشند.
عکاس: علیرضا وجدی اصل – الگوها در عکاسی
طبعا هر عکسی که شما میگیرید دارای یک الگوی واضح و مشخص نیست و البته این مشکلی ایجاد نمی کند. اما وقتی چیدمانی از تکرار یا نوعی همبستگی در جهان می بینید به آن توجه کنید که براستی می تواند منجر به یک عکس قدرتمند بر مبنا الگو بشود.
نتیجه:
اکثر تکنیک های دیگر ترکیب بندی در عکاسی چه عناصر ساده چه عناصر مفهومی و حسی ، از عناصر و المانهای بالا نشات میگیرند. در واقع عناصر ذکر شده مفاهیم پایه ای و اساسی می باشند. هر چند تعداد عناصر در ترکیب بندی از موارد ذکر شده بیشتر هستند اما مهمترین آنها که برای عکاسان ضروری است در بالا توضیح داده شدند. در واقع آسانترین و اساسی ترین چیزی که میتوانید در عکس خود بکار ببندید رعایت این ده عنصر در ترکیب بندی است و اهمیت آن به قدری هست که در هنگام شات زدن ( عکاسی کردن ) می بایست به آنها فکر کنید.