تپههاى سيلک واقع در سه کيلومترى جنوب غربى کاشان است. ذوق هنرى مردم سيلک ابتدا در کندهکارى استخوان و ساختن ظروف سفالين با نقوش و رنگهاى ساده جلوه نمود. در آغاز مردم سيلک به جاى خانه، کلبههايى از نى مىساختند و درزهاى آن را با گِل مىگرفتند. و نيز سبدهاى بافته شده از شاخ و برگ درختان را گلاندود مىکردند و مانع ريزش مايعات از آنها مىشدند؛ بعدها همين روش موجب پيدايش سفال شد.
از دورههاى بعد آثارى از سفال منظم و صاف در دست نيست و دلايل آن اين است که در آن زمان چرخ سفالگرى ساخته نشده بود و همه چيز با دست ساخته مىشد. اين ظروف جهت پخت در هواى آزاد قرار داده مىشد و روى آنها را با شاخ و برگ درختان مىپوشاندند و آتش زدن آنها حرارت لازم براى پخت فراهم مىشد؛ از اين دوران آثارى باقى نمانده است زيرا گِل پختهنشده فرسوده مىشود و از بين مىرود.
ظروف سفالين که از ۳۰۰۰ تا ۴۰۰۰ سال ق.م بهدست آمده نقوشى زيبا و ظريف همراه با اشکال هندسى و نقوش حيوانات دارد. بعدها مردم سيلک خانههاى خود را با خشتهاى آجرى پخته شده مىساختند. اين آجرها در آغاز با نور خورشيد و بعدها در کوره پخته مىشدند.
پارچ سراميكي، كشف شده در تپههاي سيَلك كاشان، موزة ملي ايران (ايران باستان)، تهران
در حدود هزارهٔ چهارم ق.م انسان سيلک اسب را اهلى کرد. در اين دوره مردم سيلک، مردگان خود را همراه با ظروف سفالى از جمله قورىهاى لولهدار مخصوص آب مقدس که گويا در گوش مردگان مىريختند، دفن مىکردند. در سيلک علاوه بر سفالگرى از فلز هم در ساخت اسلحه و ابزار استفاده مىشد. بهنظر مىسد که مردم سيلک به طلا دسترسى نداشتهاند؛ چون زيورها و اشياء زينتى خود را از نقره و برنز ساختهاند.
در ظروف سيلک نقوش هندسي، طرح خورشيد، تصوير انسان و نقش بز کوهى بسيار مورد توجه بوده است. بعدها اسب جاى بز کوهى را مىگيرد. خورشيد و اسب دو مظهرى هستند که تقريباً همهٔ اقوام هند و اروپايى از آن استفاده کردهاند.
مهمترين اثر هنرى اين منطقه مجسّمه انسانى است که از استخوان ساخته شده و اين اولين و قديمىترين مجسمهاى است که تاکنون در آسياى غربى بهدست آمده است.
ادوات سنگي، مهرههاى گِلى و استخوانى و آلات مسى و برنزى از جمله ديگر آثار بهدست آمده از اين تمدن است. در سيلک ما شاهد دورهٔ خلاقه هنرى هستيم.
کهنترين تأسيسات آرياها در تپه سيلک کشف شده که شامل بقايايى از قرارگاه رئيس در بالاى تپهٔ دستساز و نيز گورهايى که به اواخر قرن نهم ق.م و يا اوايل قرن هشتم ق.م مىرسد.
ابريق،از تپه سيلک نزديک کاشان،حدود سده يازدهم قبل از ميلاد،گل رس،15.75 اينچ،سويس،مجموعه کوفلر-ترانيگر
تمدن چشمهعلى
ديگر تمدن چشمهعلى در جنوب شرقى تهران است که از کاوش آن ابزارهاى سنگى و استخوانى و سفال پيشرفته با نقوش زيبا بهدست آمده است.
تمدن تپهحصار
تمدن تپهحصار در نزديکى دامغان متعلق به هزارهٔ سوم ق.م است. در کاوشهاى اين منطقه ظروف سنگى و سفالى و نيز اشياى فلزى بهدست آمده است.
تمدنهاى ديگر
تمدنى نيز در استانهاى فارس و خوزستان شناخته شده است که قدمت آن به حدود ۳۵۰۰ ق.م مىرسد. آثار اين تمدنها، سفالينههاى منقوش و مهرهاى کندهکارى شده مىباشد. در کرمان و بلوچستان نيز سفالينههاى مشابهى يافت شده که با تمدنهاى کهن هندى پيوند دارد.
دورهٔ مفرغ
دورهٔ مفرغ در اوايل هزارهٔ دوم ق.م با اختراع و بهکارگيرى همبستهٔ مس و قلع [به نسبت نُه به يک] آغاز شد.
ورود اقوام هند و اروپايى به ايران
در ميانهٔ هزارهٔ دوم ق.م گروههايى از يک نژاد سفيدپوست هند و اروپايى از دو سمت مشرق و مغرب درياى خزر به داخل ايران روى آوردند. شاخهاى که از مشرق درياى خزر آمد بنام هند و ايرانى خوانده شده است که زرتشت و آيينش از ميان ايشان برخاست (حدود سدهٔ هشتم ق.م)؛ اما آنها که از راه کوههاى قفقاز در شمال غربى ايران نفوذ يافتند متشکل از دو قبيلهٔ مادها و پارسها بودند. مادها در مرکز و شمال غربى ايران (حدود اصفهان و همدان و کردستان تا آذربايجان) و پارسها در جنوب و جنوب غربى ايران (بخشى از کرمان و فارس و خوزستان) مستقر شدند. پادشاهى ماد که يک قرن و نيم ادامه يافت مرکزش همدان بود. پارسها اندک زمانى بعد پادشاهى هخامنشى را در خطهٔ جنوبى ايران بهوجود آوردند.
عصر آهن
سدهٔ دوازدهم ق.م آغاز دوران آهن در ايران است. استعمال روزافزون آهن در طى هزارهٔ اول پيش از ميلاد، مبانى اجتماعى و اقتصادى را فرو ريخت. در لرستان نزديک مرکز شوش و متأثر از فرهنگ و هنر عيلام تمدنى پا گرفت که پيشرفتى بىنظير را در برداشت. با شناسايى يکى از معابد لرستان اين فرض پيش مىآيد که آنها جامعهاى قومى بودند که در يک مرکز مذهبى گرد مىآمدند. هزاران شىء آهنى و مفرغى که بيشتر از درون گورها به دست آمدهاند - و تاريخ ساخت آنها متعلق به سدههاى دوازدهم تا هشتم ق.م است - هنر ايرانى را با قدرت تمام بازگو مىکنند.
كله گوسفند برنجي، لرستان، قرون 8-7 قبل ازميلاد مسيح
بخش عمدهٔ اين مصنوعات فلزى را انواع سلاح (چون شمشير، خنجر، تبرزين) و ابزارها، اشياء آيينى با تصاوير رمزگونه، جانوران مهيب و موجودات اساطيري، اشياء مخصوص اسب (مانند لگامها، آويزها، زنگولهها، دهنه، مالبند و اجزاى ارابهها و يراقها) تشکيل مىدهند. اما اشياء زينتى مانند سنجاق، آينه، گردنبند و النگو و همچنين قلابهاى کمربند نيز در ميان اين لوازم ديده مىشوند. از سنجاق غير از جنبهٔ تزئينى براى امور نذرى استفاده مىشده است. شمايل نگارىهاى اشياء مفرغى لرستان در واقع مذهب و سنن اين قوم را به شکلى نمادين منعکس مىکند. هنر لرستان نوعى انفجار هنرى و نوعى شکوفايى ناگهانى در تکنيک و فن و نيز ابزار بيان بود که سير تکاملى را دنبال نمىکرد. در ميان اشيائى که از گورهاى لرستان بهدست آمده، کتيبههايى با خط ميخى و اسامى شاهان بابلى و عيلامى وجود دارد که از نظر تاريخى به آخرين سدههاى هزارهٔ دوم ق.م مىرسد.
بهطورکلى هنر لرستان حاوى مفاهيم رمزى و مذهبى است که با شيوهاى بدوى و با هدف استفادهٔ کاربردى و اعتقادى بهوجود آمده است.
تمدن زيويه و حسنلو
حدود سدهٔ هشتم ق.م در شمال غربى ايران نوعى هنر محلى وجود داشت که نتيجهٔ همآميزى ويژگىهاى ايرانى با عناصر آشورى در مغرب و اورارتو (در بخش شرقى آسياى صغير و ارمنستان) است. کاوشهايى که در ۱۹۴۷ در زيويه [سقز] آذربايجان بهعمل آمد، گنجينهاى نفيس از اشياء طلايي، مفرغى و عاجى را از دل خاک بيرون آورد که همگى متعلق به سده هفتم ق.م شناخته شدهاند. اين اشياء بخصوص از آن رو اهميت دارند که عناصرى از نخستين نمونههاى هنر سکايى را نشان مىدهند. [سکاييان يا سيتها احتمالاً، يک قوم کوچکتر ايرانى زبان بودند که نخست در آسياى ميانه و سيبرى مىزيستند، سپس به مناطق ديگر کوچ کردند.] گنجينهٔ زيويه، آشفتگى سياسى و هنرى اين بخش از ايران را به طرز خاصى نشان مىدهد. اين گنجينه از اشياء زيادى با ارزشهاى متفاوت تشکيل يافته است.
جام زرين، اواخرهزاره دوم قبل از ميلاد،همدان
در کاوشهاى حسنلو [اروميه]، بقاياى کاخهاى متعلق به سدههاى چهاردهم تا هشتم ق.م و نيز جامى زرين مربوط به تشريفات مذهبى که چندين موضوع مذهبى و اساطيرى بر روى آن نقش شدهاند، به دست آمده است.
هنر اَملَش و مارليک
در کاوشهاى دامنههاى غربى البرز به سوى درياى خزر (مناطقى مانند کلاردشت، اَملَش، مارليک و کلوزَر)، آثار سفالى بسيار زيبايى يافت شده که از گِل سرخ ساخته شدهاند. اين آثار بهشکل پيکرههاى انسانى يا حيوان هستند که به اواخر هزارهٔ دوم ق.م تا اوايل هزارهٔ دوم تعلق دارند.
مردم نواحى کوهستان جنوبغربى خزر به سفالگرى و فلزکارى مىپرداختهاند و بهخصوص ظرفهايى بهشکل نرهگاو کوهاندار بهجاى گذاشتهاند. وجود جامهاى سيمين و گردنبندهاى زرين در ميان اشياى املش نشاندهندهٔ ثروتمند بودن ساکنين اين ناحيه است. اين ناحيه عليرغم تأثيراتى که از جريانهاى هنرى زمان خود گرفت، اما هويت هنرى خاص خود را حفظ نمود.
اسکندر مقدونى در سال ۳۳۱ ق.م به سوى ايران لشکرکشى کرد و پس از چند پيروزيِ بزرگ، سلسلهٔ هخامنشى را منقرض و سراسر ايران را تسخير نمود.
فتوحات اسکندر راه را براى نفوذ هر چه بيشتر غرب گشود و در هنر ايرانى شکاف ايجاد نمود. سلوکيان که از جانشينان اسکندر محسوب مىشدند و بخش اعظم امپراطورى هخامنشى را تصاحب کرده بودند، سلسلهاى را بنا نهادند و پس از آن گرايش يونانى در فرهنگ و هنر ايران پديد آمد و فضاسازى سه بعدي، جامهپردازى و نمايش حالات و حرکات جاى سنتِ هنر هخامنشى را گرفت و تحولى در هنر ايران ايجاد کرد. در آن دوران، زمان و فرهنگ و آداب يونانى نيز در ايران اشاعه يافت.
ظرف سفالى، اشکانيان
فتح مجدد ايران توسط پارتها بسيار طولانى بود. پارتها يک قوم آريايى بودند که امپراطورى جديدى را در ايران بنيان نهادند. آنها هجوم خود را در سال ۲۵۰ ق.م آغار کردند. پارتها قومى بودند ساکن استپهاى واقع در فاصلهٔ درياى خزر و درياچهٔ آرال؛ که زندگى چادرنشينى داشتند. آنها توانستند بر ايالاتى از شمال و مشرق ايران دست يابند و به قصد براندازى دولت سلوکى رو به مرکز و مغرب ايران آوردند و سرانجام با پس راندن سلوکيان به سوى بينالنهرين و سوريه و تصرف خاک ايران پادشاهى بزرگ اشکانى را در حدود سال ۱۶۰ ق.م به فرمانرواييِ مهردادِ اول تأسيس کردند.
منابع غيرکلاسيک اعم از ايرانى و ارمنى و سريانى و چينى و عربى به غير از اسناد هنري، اين قوم را قوم اشکانى ناميدهاند و نام اين سلسله نيز از نام پادشاه آنها ارشک مشتق شده که طبق اشاره بعضى منابع کهن، از اهالى بلخ (باکتريا) بوده است.
در هنر پارتى دو دوره و مرحله شناسايى شده است:
۱. مرحلهٔ نخستين که از حدود سال ۲۵۰ ق.م شروع و تا جلوس مهرداد دوم به تخت سلطنت ادامه مىيابد. در اين دوران سبکهاى سنتى ايران بسيار بىقوت بودند. اين سبکها به همراه گرايشهاى فرهنگ هلنى و يونانى - ايرانى به موجوديت خود ادامه دارند
۲. مرحله دوم که به دنبال مرحلهٔ نخست آغاز گشت و دورانِ پارتها را در بر گرفت و تا سقوط اشکانيان و ظهور امپراتورى ساسانى ادامه يافت. اين دوره حاوى هنر واقعى پارتيان بود.
بههرحال نبايد فراموش کرد که طبيعتاً اوضاع جغرافيايى مراکز مختلف، همراه با ساختار و بافت اجتماعى نيز فعاليتهاى هنرى پارتيان را تحت تأثير خود قرار داده است.
نخستين پايتخت پارتها يعنى نسا در نزديکى شهر جديد عشقآباد برپا شد. هنر نوظهور پارتي، ترکيب و پيچيدگى ساختار خود را در معمارى نسا به نمايش گذاشت.
در دورهٔ پارتى هنرهاى چندى وجود داشت که بازتابى از آشوبهايى بود که به ايران لطمه وارد مىساخت. اين هنرها شامل هنر خود ايران؛ هنر ايرانى - يونانى و هنر و فرهنگ هلنى بود. جنبهٔ التقاطى هنر يونانى - ايرانى بويژه در آثار معمارى قابل رؤيت است. مثلاً در کُرهه معبدى با پلان يونانى وجود دارد که ستونهاى آن از الگوهاى هخامنشى اقتباس شده است.
در زمان اشکانيان خط ميخى جاى خود را به خط پهلوى اشکانى داد. در ابتدا اشکانيان نيروهاى طبيعى مثل ماه و خورشيد را مىپرستيدند؛ اما به آيين مزديستى وفادار بودند. آثار موجود نشان مىدهد که بيشتر سلاطين پارتى به اين آيين گرويدهاند و آتشگاهها و معابدى به دست شاهان اشکانى ساخته شد. اما بهطورکلى نسبت به مذهب سختگير نبودند و پيروان مذاهب ديگر را در کنار خود داشتند.
از بررسى اندک آثار بهدست آمده از تمدن و هنر اشکانى اين موضوع آشکار مىشود که اشکانيان بهتدريج در طول امپراطورى خود، نفوذ فرهنگ و هنر يونانى را محو و ويژگىهاى هخامنشى را احيا کردند.
پارتيان علاقهٔ زيادى به جواهرات و آثار زرين و سيمين داشتهاند يک پيکرهٔ مفرغى بزرگ که از پرستشگاه شَمى در کوههاى جنوب غربى ايران بهدست آمده است و اشياء مفرغي، سيمين و سفالى که در آنها حيوانات بازنمايى شدهاند از ديگر آثار هنرى اين دوران بهشمار مىآيد.
ظرفى با طرح قوچ، دوره اشكانى، تهران
بهکار بردن مفتول طلا به شيوهٔ خاتمکارى در نقره و گوشوارههايى بهشکل خوشهٔ انگور نيز از ويژگىهاى طلاکارى و نقرهکارى پارتى است که به سبک هخامنشى نزديک است.
در هنرهاى سفالينه پارتى علاوه بر توليد وسيع و گستردهاى از ايماژهاى کوچک نذرى از الههها، تمايلى هم براى خلق پيکرههاى متعدد از زندگى عادى (سوارکاران، جنگجويانِ در حال استراحت، پيکرهٔ زنان) ديده مىشود. لوحهها و مهرهايى هم بهدست آمده که روى آنها صحنههاى شکار و صحنههاى رمزى مذهبى نقش شده است.
در زمينهٔ سفالينههاى لعابدار غير از چندين جام شاخى زيبا با نقوش ظريف، جامِ کوزه و سهپايه نيز بهدست آمده است.
سفالهاى لعابدار عهد اشکانى غالباً دو رو هستند و نقوش زيادى ندارند. اين لعابها بيشتر به رنگ سبز و فيروزهاى مىباشند. مهمترين نمونه سفالسازى دورهٔ پارتى تابوتهاى سفالى لعابدار است؛ آنها مردگان خود را در اين تابوتها قرار مىدادند و در مفدنها دفن مىکردند؛ اما جسد کودکان را در سبوهاى سفالى دهن گشاد مىنهادند.
بر روى هنر اشکانى خاصيت مرحلهاى و انتقالى را داشت که از يکسو به هنر ساسانى و از سوى ديگر به هنر بيزانسى راه يافت. بعضى خاورشناسان معتقدند که هنر چينىها تحت نفوذ هنر پارتى قرار گرفته است.
بهطورکلى کشور ايران در اين دوره هنر وسيعى بوده است و اين دوره در تجديد و احياى روح ملى ايران اهميت بسيار دارد.
معمارى، حجارى و نقاشى
پارتيان در طول پنج قرن شاهنشاهى خود شهرهاى بزرگى ساختهاند که از آن جز اندک خرابهاى نمانده است. اشکانيان بانيان شهرهاى بزرگ تيسفون و هنزه در بينالنهرين بودهاند. در قلمرو شهرسازى قبل از همه بايستى حضور مداوم نظاميان و به تبع آن جامعه ملکوکالطوايفى و طبقاتى و ناموزون پارتى را در نظر گرفت. اين شهرها يا پلان مدور داشتند که منبعت از سنن کهن آسياى مرکزى بود؛ يا راست خط بودند که ظاهراً منشأ هلنى داشته است؛ گاهى هم ساختمانهاى منفرد و مستقلى براساس پلان بابلي همراه با يک حياط مرکزى نظير قصر آشور و يا برپايهٔ پلان ايرانى همراه با اقتباس آزاد از ايوان همچون کاخ هاترا ساخته مىشد.
در معمارى اشکانى طاق گهوارهاى و قوس رواج داشته؛ ايوان نيز از ابداعاتِ پارتيان است که به معمارى دورههاى بعد انتقال يافت. در واقع ايوان رمز و نمادى از چادر خانهبهدوشان بوده است.
گچبرى نيز از هنرهاى پارتيان بوده که قبل از آنها ديده نشده است. اما مورد استفادهٔ آن به درستى معلوم نيست که آيا براى تزئين داخلى بنا بوده يا براى نقاشى ديوارى بهکار مىرفته است. نمايش پيکرهها از روبرو براى هنرمند پارتى بسيار مهم بود. و نمايشگر يک سنت تداوم يافته مىباشد. انسان از روبرو و با چهرهٔ تمام رخ و چشمان خيره به نگرنده که از هنر بينالنهرين باستانى سرچشمه گرفته بعداً توسط اشکانيان به هنر ساسانى و از آن به هنر بيزانسى انتقال يافته است.
مرد اشکانى
قديمترين نقش برجسته پارتى متعلق به سال ۸۰ ق.م است که در بيستون قرار داشته است. موضوعات مهم نقش برجستههاى اشکانى عبارتند از: اجراى مراسم؛ تشريفات سلطنتي؛ بخشيدن منصبها؛ تشريفات مذهبى در برابر آتشگاه؛ جنگ؛ شکار و غيره. نقش برجستههاى باقىمانده بر صخرههاى سَروَک و بيستون نمايشگر انحطاط يافتن اين هنر در دورهٔ اشکانى است.
عالىترين اثر نقاشى در عهد اشکانى آثار منقوش در کوه خواجه در سيستان است که احتمالاً متعلق به قرن اول ميلادى مىباشد. در بخشى از اين نقوش ربالنوع عشق يونان - اروس - را مىبينيم که بر اسبى سرخ رنگ سوار است. در بخش ديگر رامشگران و بندبازان و ساير خدايان يونان و شاه وملکه نقش گرديدهاند. در اين مجموعه تأثير هنر يونانى ديده مىشود.
نقاشى ديوارى معبد ميترا در دورا - اوروپوس در کنارهٔ فرات بسيار ايرانى و پارتى است.
نقش برجسته ، اندازه 2/26 متر ، 34-69 سال ق .م
هنر دوران اسلامى
اصفهان،ايران،مسجد جامع،اندرونى بخش آغازين،سده هفتم/سيزدهم
نقاشى روى پوشش گلى زير لعاب، نيشابور، قرن 4 هجرى قمرى
تاريخ هجرت حضرت محمد (صلّى الله عليه وآله وسلم) از مکه به مدينه که بهعنوان مبدأ تاريخ مسلمانان قرار گرفته، مطابق است با ۶۲۲ بعد از ميلاد مسيح. پس از رحلت پيامبر اسلام در سال ۱۱ هجرى قمرى خلفاى راشدين در مرکز مدينه رهبرى مسلمانان را بهدست گرفتند. با قبول خلافت توسط حضرت على (عليهالسلام) در سال ۳۶ هـ .ق کونه پايتخت قرار گرفت و با شهادت آن حضرت در سال ۴۰ هـ . ق خلافت به معاويه رسيد و پايتخت به دمشق منتقل شد. جانشينن معاويه بهنام خلفايِ اموى از سال ۴۱ تا ۱۳۲ هـ . ق در مقام خلافت باقى ماندند و سپس خلافت بهدست عباسيان افتاد که بغداد پايتخت شد و تا سال ۶۵۶ هـ . ق ادامه يافت و در آن سال بساط خلافت آنها توسط هلاکوخان برچيده شد.
اسلام دين جهانگستر قرنهاى هفتم و هشتم ميلادى ايران، بينالنهرين، مصر، شمال آفريقا، اسپانيا، سوريه، هندوستان، چين و برخى ديگر از نواحى خاور دور را تسخير نمود و به زير حکومت وحدتبخش خود در آورد.
لفظ اسلام در قرآن کريم به معنى مطلق دين خدا و نيز به معنى دين محمد (صلّى الله عليه وآله وسلم) آمده است. اسلام را بايد هم دين بهشمار آورد هم نوعى روش زندگى که توانست اقوام مختلف از نژادهاى گوناگون را گردهم آورد و برابرى و تساوى در بين آنها برقرار سازد. وحدت فرهنگى موردنظر و پيشبرد اسلام، ضرورتاً تا قلمرو خلاقيت هنرى را در بر گرفت.
کتيبه گلى در مدرسه قياسه نظاميه، خرگرد
فتح ايران توسط اعراب مسلمان به سهولت امکانپذير نبود؛ هرچند دولت با عظمت ساسانى در سراشيبى سقوط و انحطاط بود و به دليل دودستگىها، شکاف بين طبقات و اختلافات و رقابتهاى ميان نجبا و روحانيون و نابسامانى در امر دين، کشور در لبهٔ پرتگاه قرار داشت. در آن دوره روحانيت هيچگونه پيام اميدبخشى نداشت و مراسم دينى تنها يک محدوديت و تشريفات بهشمار مىرفت. کوشش و تلاش کسانى چون يزدگرد يکم، شاپور سوم و قباد براى جلوگيرى از اين توسعهطلبى روحانيون آتشگاه به جايى نرسيد. مغان علاوه بر حکومت دينى فرمانروايى دنيوى را نيز در اختيار داشتند. اين قدرت و ثروت آنها را به فساد مىکشانيد و نتيجه اين شد که نشانى از معنويت و روحانيت در آنها برجاى نماند. بههمين جهت پيش از پيدايش و گسترش اسلام بهتدريج دين زرتشت کنار مىرفت و آيين مسيح رواج مىيافت و به گفته يکى از آگاهان، اگر در آن روزگاران اسلام به ايران راه نمىيافت شايد کليسا، آتشکدهها را ويران مىساخت و خود به جاى آن مستقر مىشد. بههرحال جامعهٔ ساسانى با وجود نظم ظاهرى از درون آشفته و بىهدف شده بود.
بعد از يک سلسله جنگهاى شديد بين اعراب و ايرانيان، سرانجام فتح ايران توسط مسلمانان صورت گرفت و سلسلهٔ ساسانى در سال ۲۲ هجرى (در زمان خلافت عمر) پس از شکست در جنگ معروف نهاوند منقرض گرديد. برخورد مسلمانان عرب با يک قوم فرهيخته و داراى پيشرفتهاى اعلاى هنرى و فرهنگ باستاني، تأثيرات زيادى در آنها برجاى گذاشت و خطر تسليم در مقابل يک چنين پيشينهٔ هنرى را پيش آورد.
ايرانيان بههر جهت اسلام آوردند و از همان ابتدا حساب خود را از پيروان رسمى تسنّن جدا ساختند. يکى از دلايلى که ايرانيان با آغوش باز اسلام را نپذيرفتند، يکتاپرستى آنها بود. آنها مشرک و کافر و بتپرست نبودند بلکه خدايى بهنام اهورامزدا را مىپرستيدند. معروف است که حضرت حسين بن على (عليهالسلام) دختر آخرين پادشاه ساسانى را که در حين تسخير ايران اسير شده بود به زوجيت خود در آورده بود و از اين بابت امامان وارث ميراث پادشاهى ايرانيان نيز بودند.
پيروزى بنىعباس در نتيجهٔ کمک ايرانيان و دشمنى آنها با بنىاميه صورت گرفته. در زمانِ سلطهٔ عباسيان، تمدن و فرهنگ ايرانى در تمدن اسلامى نفوذ فوقالعادهاى مىيافت. حتى عباسيان بغداد را که نزديک تيسفون پايتخت ساسانى بود پايتخت خود برگزيدند. در عهد خلافت عباسيان خاصه در زمان مأمون، نهضت علمي، ادبى و هنرى عظيمى در بعداد آغاز شد و ايرانيان در اين نهضت نقش عمدهاى برعهده داشتند.
سپس سامانيان و صفاريان در مشرق ايران به استقلال رسيدند و بعد نوبت به غزنويان رسيد؛ که علاوه بر شرق ايران، افغانستان و بخشى از هندوستان را ضميمهٔ متصرفات خود کردند.
سلجوقيان پس از غلبه بر غزنويان کشورهاى غربى آسياى صغير، سوريه و عراق را نيز به متصرفات غزنويان افزودند و از جانب خليفه وقت، سلطنت آنها در ايران به رسميت شناخته شد.
با پيروزى اعراب مسلمان و انقراض امپراتورى ساساني، دورانى تازه در تاريخ هنر ايران آغاز شد. طى قرون بعد اقوام مختلف ترک، مغول و افغان بر اين سرزمين تسلط يافتند؛ ولى سنتهاى فرهنگى ايرانى در هنر ضمن اثرپذيرى از تمدن و فرهنگ اسلامي، مسير تحول خاص خود را پيمود. در ابتدا هنرمندان و صنعتگران مسلمان ايرانى ويژگىهاى هنر ساسانى را در آثار خود مىآوردند. مساجد اوليه طبق الگوهاى رايج در ساير جوامع مسلمان ساخته مىشدند؛ اما از سدهٔ چهارم هجرى سبک خاصى در معمارى مساجد براساس سنتهاى ايرانى رخ نمود. ايرانيان به سرعت از ارزشهاى تزئينى خط عربى بهره گرفتند. و انواع طرحهاى تزئينى خاص خود را پديد آوردند.
در اين زمان تصور بر اين بود که تلاش براى بازنمايى واقعى انسان، توهين کفرآميز نسبت به حق الهى خلقت مىباشد. تحريم معروف هنرهاى تجسمى در جهان اسلام ربطى به قرآن نداشت و زمينهٔ اين تحريم تا حدود زيادى به تعريف سهم و نقش هنرها در استخوانبندى جامعه اسلامى برمىگشت. مباحث و مناظراتى راجع به شمايلشکنى و بتشکنى که جهان مسيحيت را در کشمکشهاى شديد مذهبى فرو برد تا اواسط قرن نهم حل و فصل شد، نقش بسيار مهمى در تشکل نگرههاى اسلامى داشت. چنين بهنظر مىرسد که هنرمندان برجسته، هميشه از ضوابطى که سنت تحميل مىکرد و پيام روحانى قرآن ارائه مىداد، شناخت و آگاهى کاملى داشتند. اما اين سختگيرىها باعث توقف فعاليتهاى هنرى تجسمى نگرديد؛ و قوهٔ تخيل هنرمند به نقوش و نگارهها معطوف شد. اين نگارههاى دلانگيز و نقوش پرمايهٔ رنگين را در نهايت بايد مديون اسلام باشيم که فضايى بهوجود آورد که در آن هنرمندان از مسائل دنيوى روى برگيرند و در سپهر رؤيايى و تخيلى خط و رنگ ناب سير کنند.
مذاهبى که بعدها در کشورهاى اسلامى حاکم شدند در تعبيرشان از ممنوعيت و حرمتِ تمثالها، تساهل بيشترى نشان دادند. آنها نقاشى اشخاص و وقايع را تا آنجا که ربطى به دين نداشت. مجاز دانستند.
نخستين بناى مذهبى اسلام مسجد مدينه بود؛ اما مسجدى که اکنون در مدينه برپاست، با مسجد اوليه اين محل بستگى زيادى ندارد. طرح مساجد مدينه و مکه نمونهٔ کامل ساختمانهاى مذهبى اعراب در عهد اسلامى است و تقريباً تمام مساجدى که در کشورهاى اسلامى ساخته شده است، از حيث طرح از اين دو بناى مذهبى اقتباس گرديدهاند؛ جز ايران که از قرن سوم هجرى به بعد براى ساختمانهاى مذهبى خود از بناهاى عهد اشکانى و ساسانى الهام گرفته است.
با حملهٔ اعراب تغييرات چندى در معمارى شهرها ايجاد شد. پس از فتوحات اسلامى نخستين اسکانهايى که ويژگى شهرى يافتند، شهرهاى بصره و کوفه در عراق بودند، که هر دو در سال ۶۳۸ م برپا شدند و از مراکز عمدهٔ فرهنگى اسلامى گرديدند.
کاشى لعابى فيروزه به شکل ستاره، کاشان، 1377ميلادى
سرزمينهاى پهناورى که به تصرف اعراب درآمده بودند تحت فرمان جانشينانى که از دمشق يا بغداد به آنجا اعزام مىشدند قرار گرفت. اين جانشينان سرانجام با تأسيس سلسلههايى در سرزمينها و ايالات مختلف -امويان در سوريه و اسپانيا، عباسيان در عراق، فاطميان در مصر و توسن و جز اينها- به استقلال نسبى دست يافتند.
پس از به قدرت رسيدن عباسيان،پايتخت به بغداد در نزديکى تيسفون -پايتخت ساسانيان - منتقل شد. شهر بغداد بر پلان مدور استوار بود. در شمال بغداد، سامرا قرار داشت که از مراکز شهرى مهم دستساخت بشر بهشمار مىرفت.
شهر قاهره پس از فتح مصر در اواخر قرن دهم توسط معزّ خليفه فاطمى ساخته شد. برج و باروى حجيم اين شهر برپايهٔ الگوهاى بيزانسى و توسط معماران سورى در بين سالهاى ۱۰۸۷ تا ۱۰۹۳ م ساخته شد.
نخستين بناى کاملاً اصيلى که توسط معماران ايرانى در اواسط قرن دهم ميلادى برپا شد آرامگاه شاه اسماعيل سامانى در بخاراست که بعداً سرمشق ديگر آرامگاههاى باشکوه قرار گرفت. اما اين نوع معمارى در مقام بناى يادبود مغاير با آداب و عقايد دينى صدر اسلام قرار داشت.
بطورکلى مشخصات عمدهٔ معمارى اسلامى از اسپانيا گرفته تا هندوستان را بايد در طاقنماها، قوسها و طاقگهوارهاي، گنبد و مناره و گلدسته و محراب برشمرد. از عناصر عمدهاى که در زينتکارى معمارى اسلامى به کار گرفته شد بايد از گچبرى و کاشىکارى معرق و مقرنسکارى و شباکسازى و کتيبهنويسى به انواع خطوط نسخ و ثلث و ريحان و رقاع و کوفى و خطوط بناّيى نام برد. بناهايى که نمايانگر گونههاى معمارى اسلامى هستند عبارتند از: مسجد، مقبره، مدرسه، کاروانسرا و همچنينى رواقها و شباکها و سرداب و حوضخانه و ... .
بناهاى مذهبى و آرامگاهى
احداث بناهاى مذهبى همچون مسجد و مدرسه به موازات گسترش حوزە نفوذ اسلام گسترش يافت. احداث مساجد اوليه که بناهاى سادهاى بودند، در محوطههاى مربع يا مستطيلشکل و رو به قبله صورت مىگرفت که با ديوارهاى خشتى ساخته مىشدند؛ مانند مسجد مدينه، کوفه و بصره.
احداث مساجد در مقايسه با ديگر بناهاى اسلامى اهميت بيشترى داشت و مسجد از بزرگترين بناهاى هر شهر و روستا بشمار مىرفت.
در صدر اسلام مساجد علاوه بر محل انجام فرايض و اقامهٔ نماز، نهادى سياسي، اجتماعى و ادارى محسوب مىگشت.
مساجدى چون مسجد شوش و فهرج از قديمىترين نمونههاى مساجد در ايران دورۀ اسلامى است. شيوۀ بنا و ويژگىهاى اينها به معمارى بناهاى ساسانى شبيه است.
از جمله بناهاى ديگر اين دوران، تاريخانهٔ دامغان است که تاريخ احداث آنرا حدود ۳۰۰ هجرى مىدانند. اين مسجد داراى حياط بزرگى است بهشکل مربع که رواقهايى با طاق ضربى اطراف آنرا فرا گرفتهاند. تاريخانهٔ دامغان به شيوۀ معمارى اسامى بدست هنرمندان دورۀ اسلامى بنا گرديد.
نخستين مساجد جامع پلان محکم و استوارى داشتند. ديوار رو به قبله تالار نماز، مزين به محراب بود. از بخشهاى مهم مسجد جامع، منير بود که جايگاه بلندى همراه با چند پلکان داشت که در سمت راست محراب ايجاد مىشد و عموماً از جنس چوب ساخته مىشد و قابل حمل بود.
با تأسيس سلسلهٔ امويان در دمشق و عباسيان در بغداد، معمارى نيز دچار دگرگونىهايى شد. بناهايى چون قبهالصخره، مسجد جامع دمشق و مسجد سامره حاصل اين تحولند. در اين بناها از معمارى قبل از اسلام بويژه دورۀ ساسانى الهام گرفته شده است. از ديگر مساجد اين دوران مسجد جامع نايين، مسجد جامع نيريز، مسجد جامع شيراز مىباشد.
مسجد جامع، شيراز
از دوران صدر اسلام آرامگاههاى بزرگى باقى مانده است. اما بناهاى تدفينى از قبل از سلجوقيان تا قرن سيزدهم در شرق ايران بصورت برجهاى تدفينى با پلان چند ضلعى يا مدور ساخته شده است.
بناهاى غيرمذهبى
از مهمترين انواع بناهاى عمومى در جهان اسلام، مهمانخانهها يا کاروانسراها هستند که در کنار جادههاى اصلى ساخته مىشدند. از جمله آنها رباط ماهى يا چاهه در سرخس است. در بناهاى عمومى ديگر اين دوره پل - بند امير در شيراز را مىتوان نام برد.
رباط ماهي، سرخس
نقاشى
در ايران اسلامى نقاشى شامل تصويرسازى کتاب بود؛ بعد از بغداد اين هنر در مراکز تبريز، اصفهان، شيراز و هرات کار شد که هر يک داراى ويژگىهاى خاص خود بودند.
بعضى نقاشىهاى قرن نهم ميلادى در نيشابور داراى مشخصههاى مشترکى با تذهيبهاى قرآنى معاصر خودش است.
يک رشته از قطعات نقاشى سده نهم با ماهيتى کاملاً متفاوت و طرحهاى پيکرهاى با رنگهاى روشن است که اغلب بازنمايى زنان و گاهى ديوان و تا حدودى مردان بهصورت تمام قد است. کاوشگران آثار نيشابور معتقدند اين قطعات متعلق به يکى از پيروزىهاى رستم بر ديوان است.
در اينجا يک ويژگى در هنر اسلامى بهوجود مىآيد که هاله دور سرهاست. يک قطعهٔ نقاشى بزرگ در ايران پيکرهٔ نيمقد يک قوشچى سوار بر اسب است. از مشخصههاى اين اثر مثل نمونههاى بىشمار بعدى وجود رشتهاى از کتيبههاى کوفى در آستين بالايى پيکره است. از اين دوره رسالهاى راجع به ثوابت در دست است که همه نسخههاى اين رساله صور فلکى را با تصاوير ذهنى نشان مىداد و اغلب از اساطير کهن يا از جهان حيوانات مايه گرفته بود. اين اثر در حدود سال ۹۶۵ . تأليف شده است.
بهر شکل از قرن سوم تا هفتم هجرى مرکز نصرى در بغداد بود. از جمله کتابهايى که در بغداد مصور شدهاند خواصالادويه، مقامات حريري، کليله و دمنه را مىتوان نام برد.
منسوجات
در جهان اسلام بافتههاى دستى از ارزشمندترين توليدات بهشمار مىرفت و نقشى برتر از کارکردهاى علمى و تزئينى داشت. اين بافتهها نه فقط در کاخها و خانهها و مساجد بکار مىرفت، بلکه بعنوان نشانهٔ پشتيبانى سياسى به شکل هديه و پاداش بکار مىرفت.
هنر بافندگان مسلمان احتمالاً از هنر بافندگان ساسانى ايران و قبطيات مصر تقليد شده است. به سراسر جهان اسلام رسيده و در سدهٔ دهم عالمگير شد و به طور وسيع به کشورهاى مختلف صادر مىشد.
هنر قالىبافى بهخصوص در ايران پيشرفت چشمگيرى داشت و در خانهها و کاخها براى پوشش کف و ديوارها بکار مىرفت و تضاد جالبى در محيط ايجاد مىکرد. فرشى که براى بقعهٔ شاه طهماسب در اردبيل بافته شد، نمونهٔ بزرگى از قالىهاى قابگونه است و طرحى از اجزاى درهم فشردهٔ بزرگ و زمينهٔ آبى يکدست با گل و برگ متصل به شبکهاى از ساقههاى ظريفى که طرحى حلزونى در سراسر زمينه پديد مىآورند، پوشانده است. احتمالاً بابت اين فرش بيست و چهار سال وقت صرف شده است. در اين فرش پيکرهٔ انسان و حيوان حذف شده که دليل آن بافتن اين فرش براى مسجد بوده است.
گليم ابريشمي، فارس، قرن10 هجرى قمرى
سفالگرى، شيشهگرى و فلزکارى
پارچ شیشه ای، گنجینه اسلامی، موزه ملی ایران باستان(تهران)
مهمترين مرکز توليد سفال دوره اسلامي، سمرقند بود که در آنجا تعداد زيادى از ظروف سفالى بطور کامل يا قطعات آنها کشف شده است. از منابع الهام سفالينههاى دورهٔ اسلامى يکى هنر ساسانى بود. با وجود محدوديتهاى شمايلنگارى اسلامي، طرحهاى تصويرى و پيکرهاى تحت تأثير هنر ساسانى روى سفالها ظاهر شد. اولين منبع الهام، هنر سفالگرى عهدعباسى بود. اما بيشترين تأثير را ظروف لعابى منقوش ايجاد کردند. منبع ديگر، هرزاچين فراهم ساخت. اما در اين دوره سفالهايى توليد شد که هيچ نوع تأثيرى از خارج نگرفته بودند. جذابترين آنها سينىها و بشقابهايى است که با کتيبههاى خط کوفى برجسته به رنگ سياه در زمينهٔ سفيد و به شکل دايرهوار در اطراف ظروف تزيين يافتهاند. اين شيوه از ويژگىهاى ظروف سمرقند است؛ در حالىکه سبک کتيبهنگارى نيشابور سريع ولى با ظرافت و پالايش کمترى است. متن اين کتيبهها بيشتر مثلها هستند، گاهى نيز خطوط به اشکال جانورى تبديل مىشد. توانايى و اصالت سفالگران در شرق ايران در مقايسه با غرب ايران که بيشتر در شهر رى متمرکز بود بسيار غنى و مؤثر است. در اين دوره مخصوصاً در جنوب درياى مازندران نوع جديدى از سفال پديد آمد که طراحى تازهاى داشت؛ يعنى طرح پرندگان بهصورت کشيده با رنگهاى قرمز قهوهاى و يا سبز در زمينهٔ سفيد همراه با گياهان به صورت کشيده.
در سدهٔ ششم هـ.ق عالىترين نمونههاى سفالينه اسلامى در شهرهاى سامراء، شوش، رى و نيشابور و سمرقند بهوجود آمدند.
بشقاب سفالي،نيشابور،ايران،سده سوم و چهارم/ نهم و دهم
چنين به نظر مىرسد که توليد شيشه در صدر اسلام داراى اهميت فنى و هنرى خاصى بوده است.
پژوهشگران ابتدا جايگاه توليد اصلى شيشه را در مصر و سوريه مىدانستند؛ اما بعدها عراق و ايران نيز مبدأ شيشهگرى ذکر گرديدند.
يکى از مراکز توليد و شيشه، در شرق ايران و بهويژه ايالت خراسان بود. البته در اين مورد اشياء باقىمانده به صورت تکهتکه هستند و بيشتر اين قطعات هيچ نوع زمينهاى براى ارتباط با منطقهٔ خاصى را ارائه نمىدهند و تضمينى وجود ندارد که آنها در محلهاى مکشوف خود توليد شده باشند.
تزيين نيز در شيشهها با روشهاى خاصى انجام مىشد؛ اما مهمتر از همه فن شيشهبرى بوده است، که با تکنيک سادە تراش قاشقى صورت مىگرفته و يا به صورت برجسته نماکار مىشده است.
کابرد طلا و ميناى رنگين در ظروف شيشهاى به منظور جلوه دادن به آنها رواج عمومى داشت و بهوسيلهٔ صنعتگران مسلمان تکامل يافت و به صورت يکى از مهمترين شاخههاى هنرهاى تزيين درآمد.
از انواع شيشهگرى در ايران آثار زيادى بدست آمده که بعضى در اکتشافات علمى نيشاپور بوده است.
شيشهگرى به احتمال زياد در نواحى ديگر ايران نيز متداول بوده است.
فلزکارى در ايران مبناى توليد سرتاسر جهان اسلام را در خلال قرون وسطامى متأخر شکل مىدهد.
هنرمندان مسلمان فلز، چوب، شيشه و عاج را به گونهاى هنرمندانه حکاکى و تزيين مىکردند و در مکانهاى مذهبى و خانهها استفاده مىکردند. انواع طشت، جعبه جواهر، قلمدان و آفتابه را از مس يا برنج مىساختند، قلمزنى و با نقره ترصيع مىکردند. از شيشهٔ ميناکارى شده براى چراغ مساجد بهره مىبردند و سراميکهاى پُرزينت درجه يک را توليد مىکردند.
صنعت فلزکارى بر اثر رواج مجدد اسلوب زرکوبى بر سطح اشياء مفرغى و برنجي، به شکوفايى تازهاى دست پيدا کرد. اين اسلوب در اوايل دورهٔ اسلامى گاه همراه با حکاکى و برجستهکارى روى فلزات در ايران بکار رفته بود، ليکن از اوايل قرن ششم هـ.ق مس و نقره مورد استفاده قرار گرفت و از اوايل قرن هفتم هجرى نقرهکوب کردن و زرکوب کردن ظروف و اشياء نفيس فلزى متداول شد. مرکز توليد اين نوع مصنوعات خراسان و بهخصوص هرات بوده از آنجا بهسوى مغرب ايران گسترش يافت. با هجوم مغولان اين اسلوب و نقش و نگارهها توسط هنرمندان آنها به موصل و عراق و شام و مصر منتقل گرديد.
در دوران استيلاى مغولان هنرهاى دستى در ايران اندکاندک رو به انحطاط گذارد و صنعت فلزکوبکارى در نيمهٔ قرن هشتم هجرى متروک ماند.
در اوايل قرن هفتم هجرى مغولان ايران را اشغال کردند و پس از چندى که در ايران بودند تحت تأثير و فرهنگ ايرانى قرار گرفتند.
سلسلهٔ ايلخانان مغول، دورهاى را در هنر ايران آغاز کرد که تأثيرات زيادى از هنر شرق دور گرفت. ايران در زمان فتوحات مغول، يک گذشتهٔ فرهنگ اسلامى بالغ بر پانصد سال را از سرگذرانده بود. با پذيرش دين اسلام از جانب مغولان، احداث بناهاى مذهبى و يا ترسيم خرابىهاى گذشته آغاز شد. و آنها اين فرهنگ اسلامى را جذب نمودند. بهدليل روابط مغولان با شرق دور، هنرهاى شمايلنگاري، نگارگري، سفالگرى و ساير هنرهاى تزئينى با الهام از هنر شرق دور در هنرهاى دورهٔ ايلخانان منعکس گرديد.
نخستين تهاجم مغولها بخشهاى شمالى ايران را به زير سلطه در آورد. و اوگتاى جانشينِ چنگيزخان، ايران را بهطور کامل فتح کرد. تنها مرکز تشکيلاتى مغولان در خراسان مستقر بود. با آمدن هلاکوخان در ۶۵۴ حکومت واقعى مغولان در ايران آغاز شد و نواحى خراسان، آذربايجان، عراق، گرجستان، ارمنستان و بخشى از آسياى صغير تحت سلطهٔ آنها درآمد. هلاکو بغداد را نيز متصرف شد و بر سلطهٔ عباسى خاتمه داد.
از زمانىکه حکام مغول شروع به بازسازى ايران ويران شده کردند، از برخوردِ فرهنگهاى مختلف حمايت نمودند و هنرمند و پيشهوران و دانشمندان و نويسندگان، سرزمينهاى مختلف را به دربار خود جذب نمودند. در اين دوره کسانى چون مولانا جلالالدين روحى و سعدى شيرازى ظهور کردند و در واقع شعر عرفانى به اوج عظمت خود رسيد.
از حوادث مهم اين عصر انتشار زبان فارسى در خارج از ايران بود. بهطورىکه زبان رسمى امپراتورى عظيم مغول گرديد و از يک طرف در هند و ماوراءالنهر و از سويى در آسياى صغير رواج يافت.
در اوايل قرن هفتم هجرى مغولان ايران را اشغال کردند و بعد خود تحت تأثير هنر و فرهنگ ايرانى واقع شدند. مغولان پس از پذيرش اسلام احداث بناهاى مذهبى را آغاز کردند. در اين دوره بناهاى مذهبى مثل مساجد، مدارس، زيارتگاهها و مقابر بيشتر مورد توجه بودند. در اين دوره نقشه ساختمانها و فرم گنبد به سبک سلجوقى با تغييراتى مختصر ادامه يافت. از آنجايىکه فرمانروايان مغول براى حفظ برترى و غرور خويش مىخواستند بناها هر چه باشکوهتر باشند، مقياسهاى ساختمانى را فراتر از گذشته بردند.
برجها بلندتر و کتيبهها بزرگتر شدند. به تزئينات در رنگهاى مختلف توجه بيشترى شد و بناهاى عظيم با اشکال رنگارنگ ساخته شدند. سردرهاى کهن و بلند دوباره زنده شده و مورد توجه قرار گرفتند. تنوع نقوش تزئينى و وضوح و برجستگى کاشىهاى آبى فيروزهاى نمونهٔ زيبايى از هنر اين دوران ساخته است.
معمارى ايلخانى از نظر زيبايىشناسي، سبک جديدى را در تاريخ معمارى ايران بوجود نياورد. اين معمارى تا حدودى دنبالهٔ معمارى سلجوقى محسوب مىشود.
گنبد دوجداره که در معمارى سلجوقى نخستين بار بکار رفت، در معمارى ايلخانى رواج زيادى يافت. براى ساخت اين ديوارها از خشت استفاده مىشد و براى رويهبندى از آجر پخته بهره مىگرفتند.
از مساجد اين دوره مسجد ورامين، مسجد جامع اشترجان اصفهان و از مقابر اين دوره گنبد سلطانيه يا مقبرهٔ سلطان اولجاتيو و گنبد غفاريّه در شهر مراغه و مقبرهٔ علاءالدين ورامين و از کاروانسراها، کاروانسراى سرچشم و رباط سنج را مىتوان نام برد.
بهکار بردن سنگ در ساختمان مخصوص منطقهٔ آذربايجان بود که در بخش پايينى ديوارها بکار مىرفت و گاهى از سنگ براى تزئين استفاده مىشد.
معمارى مغولى ايران پيوستگى ويژەاى با معمارى سلجوقى دارد، حتى در برخى موارد تشخيص دقيق اين دو دوره در بعضى آثار دشوار است. با اين همه معمارى ايلخانى بسيار سبکتر از معمارى سلجوقى و شکيلتر است. در اين دوره هنر معرق کاشى به اوج خود مىرسد. در اين بناها معمولاً گنبد دو سوم بنا را در بر مىگيرد و با آراستگى و برازندگى ويژهاى با بنا هماهنگ مىشود. آجرکارى به کمال مىرسد. ايوانها کشيده و بلند شده و گلدستههاى سردر دوتايى مىشوند و بهم نزديکتر مىگردند. حياطها باريکتر و نقشه چهار ايوانى کاملتر مىشود.
مسجد جامع گناباد، گنابادبناى سلطانيه، زنجان
بناهاى غيرمذهبى
از معمارى غيرمذهبى ايلخانى چندان چيزى شناخته نشده است. يکى از دلايل آن شايد آداب و رسوم بيابانگردى اين قوم باشد. در منابع از بعضى کاخها نام برده شده اما هيچکدام، بهدليل بکارگيرى مواد ناپايدار باقى نمانده است. بطور مثال کاخ آل جزاير در تبريز از اين موارد است. در ناحيهٔ مرند، سرچم بقاياى نامطلوبى از کاروانسراهاى دورۀ ايلخانى باقى مانده است. پلان اين بناها شبيه هم است. يعنى يک صحن مستطيل با فضاى باز همراه يک درب ورودى و اقامتگاههايى در چهار طرف آن.
بناهاى مذهبى و آرامگاهى
معماران و استادکاران دورهٔ ايلخاني، نقشهٔ چهار ايوانى را براى ايجاد بناهايى چون مدرسه و مسجد بکار بردند. در اين دوره ايوانها مرتفع و کمعرض و ديوارهاى بنا باريکتر شدند.
بناهاى تدفينى دورۀ ايلخاني، بيشتر از الگوهاى دورۀ سلجوقى مايه گرفته است که شامل برجهاى مقبرهاى و بقاع مىباشد؛ برجهاى مقبرهاى با پلان مربعشکل، مدور و يا چند ضلعى بود که با گنبدى پوشانده مىشد و سقف نوکتيزى آن را از نظر دور نگه مىداشت. اين سقف مخروطى يا چند وجهى از الگوى سلجوقى اقتباس شد و بطور وسيعى در شمال بينالنهرين و آناتولى مورد استفاده قرار مىگرفت.
آرامگاه الجايتو در سلطانيه، الگوى برجستهاى است از اين نوع بناها. اين آرامگاه در مرکز مجموعهاى از بناها قرار داشت که با ديوارى محصور مىشد. اين ساختمان از نظر جلوه شبيه گنبد مسجد جامع ورامين است. گنبد با آجرهاى لعابدار آبىرنگ پوشيده شده است.
مقبره اولجايتو (گنبد سلطانيه )مسجد جامع ، ورامين
گروهى از آرامگاهها نيز در شهر قم ساخته شدند که تزئينات آنها تحت تأثير آرامگاه الجايتو بود. همينطور مىتوان از امامزاده جعفر، دو بقعه در نزديکى اصفهان (پيکر بکران و آرامگاهى در گارلادان)، مزار بايزيد بسطامى و آرامگاه شيخ عبدالصمد اصفهانى در نطنز ياد کرد.
آرامگاه بابا قاسم، اصفهانامامزاده جعفر، اصفهان
تزئينات معمارى
معمارى اين دوره شاهد تحولاتى ويژه در تزئينات است؛ گچبري، کاشيکاري، آجرکارى با مهارت خاص در تزئين بناها بکار رفته است. گچبرى اين دوره بر دورههاى متقدم و متأخر برترى داشته است.
محراب مسجد جامع اصفهان، مسجد جامع اروميه، اشترجان، آرامگاه اولجايتو، نشانهٔ اوج رونق و شکوفايى هنر گچبري، کاشيکارى و ... در اين دوره مىباشد.
تزئينات سقف مسجد جامع اروميهمحراب مسجد جامع اروميه
نقاشى
تأثيرات شرق دور در نقاشى اين دوره کاملاً مشهود است. طرحهاى منقوش و گرايشهاى سنن نقاشى سلسلههاى بزرگ سونگ و يوان چين، روح تزئينى و اسلوب خطى ايران را تحت سلطهٔ خود در آورد، چرا که فرهنگ نقاشى مغولان کاملاً متکى بر چين بود. مهمترين مرکز نقاشى ايلخانى تبريز بود.
شاخصترين مشخصه و عناصر مهم تأثيرات نقاشى چين، مفهوم جديد از فضا و احساس زنده و رمانتيک از طبيعت بود. احساس ايرانى رنگها را بکار گرفت و خاکسترىها زندهتر و جاندار تر شد. پيکرههاى انسانى با ظرافت ملاحت و تناسبات واقعىتر کار شد. چين و شکن جامهها عمق پيدا کرد، موضوعات گوناگون زندهتر و جاندار تر شد. پيکرههاى انسانى با ظرافت ملاحت و تناسبات واقعىتر کار شد. چينوشکن جامهها عمق پيدا کرد، موضوعات گوناگون شده آسمان با ابرهاى سفيد درهم و اشکال پيچيده و درهم حالت زندهاى يافت و سطح آب حالت اسفنجى پيدا کرد و نور در آن ظاهر شد. حيوانات صراحت و روشنى پيدا کردند. اسب در اين نگارهها از پيکرههاى مطلوب بود. نقاشى در معمارى نيز ادامه يافت.
مويه اسکندر، بر روى برگى از شاهنامه.مکتب تبريز ، اوايل قرن چهاردهم.رنگ و طلا روى کاغذ ، واشنگتن دي.سى ، نگارخانه هنرى فرير
سفالگرى و فلزکارى
فعاليت سفالگرى در ايران بر اثر حمله و ويرانى مغولان در شهر رى متوقف شد؛ اما در کاشان پس از تحمل صدمات سخت ادامه يافت. در تهاجم نخستين مغولان شهر نيشابور با خاک يکسان شد. در سدههاى هفتم و هشتم مرکزيت سفال به تخت سليمان - سلطانآباد و ورامين انتقال يافت. مىتوان اين دوران را عصر تجديد حيات سفال لعابدار دانست. سفال مينايى ابداع دورهٔ ايلخانى بود که نخستين بار در معمارى گنبد مراغه آشکار گرديد. سپس در اصفهان و کاشان ساخت اين سفالهاى مينايى ادامه يافت. اين نوع سفالها بيشتر براى ايجاد کاشىهاى معرق و تزئين بناها به ويژه بناهاى مذهبى بکار مىرفت.
تزئين برجستهکارى که قبلاً فقط در حواشى کتيبهها بکار مىرفت به فراوانى مورد بهرهبردارى قرار گرفت. از اين به بعد اصطلاح کاشى رواج زيادى يافت.
در زمان تسلط مغولان بر ايران هنر فلزکارى به کمال نسبى دست يافت و در عهد ايخانان با همان قدرت و زيبايى به حيات خويش ادامه داد.
از ويژگىهاى فلزکارى دوره ايلخانى تلفيق سبک ايرانى با سبک بينالنهرين است؛ با اشکال کمابيش روشن و مشخص. از طرفى خاتمکارى فلزى بينالنهرين با الهام از تکنيک ايرانى توسعه يافت.
در اوايل قرن دهم هجرى يعنى در بحبوحهٔ ضعف بازماندگان گورکانان ايران و دوران ملوکالطوايفي، اين سرزمين و حملات پىدرپى عثمانيان به اين آب و خاک، دودمان صفويه پا بر صحنهٔ روزگار نهاد. پادشاهان اين سلسله توانستند با در آميختن مذهب و سياست حکومتى واحد با قدرتى عظيم در ايران بوجود آورند و دست دشمنان اين سرزمين را از سرحدات آن کوتاه کنند. مذهب تشيع که از مذاهب مهم اسلامى در اين سرزمين بود، در زمان سلطنت شاهاسماعيل مذهب رسمى دولت صفوى اعلام شد. دورهٔ طولانى و تداوم عمر اين سلسله و استحکام جنبههاى مذهبى و فرهنگى آن موجب تقويت و تحکيم سنت هنرى آن گرديد و محصولات هنرى کاملاً ويژگى و مشخصهٔ ايرانى داشت.
در زمينهٔ دانش و ادبيات اين عصر دورهٔ تنزل و انحطاط آنها به شمار مىرود و تنها در علوم دينى و الهى کسانى چون شيخ بهايى و مجلسى ظهور کردند. دليل اين امر درگيرىها و مشکلات اين سلسله با اقوام ديگر و نيز تعصب شديد صفوى در تشيع مىباشد. اما بازار هنرها رونق داشت و نقاشان و خطاطان بزرگى ظهور کردند که در تاريخ هنرهاى زيباى اين کشور قدر و منزلت فراوان داشتند. از آن جمله کمالالدين بهزاد که در زمان تيمورى فعاليت داشت اما در دورهٔ صفوى نيز حضور داشت؛ ميرسيدعلي، سلطان محمد، ميرک، عليرضا عباس را مىتوان نام برد.
در دورهٔ صفوى ايران با ساير ممالک خاور نزديک و اروپا در ارتباط نزديک قرار گرفت. سبک ايرانى در شرق عنصر اساسى فرهنگ هنرى مغولان هند را تشکيل داد و آنها در تجربه اين سبک از خود ايرانيان هم مشتاقتر بودند. در ادبيات نيز چنين گرايشى بهوجود آمد.
سلسلهٔ صفوى با ايجاد هماهنگى بين ملت، عظمت از دست رفته ايران را بازيافت و توانست حدود و ثغور ايران را به عهد ساسانيان و شايد وسيعتر برساند. فرهنگ هنرى ايران در اين زمان دورهٔ جديدى را تجربه کرد که داراى شکوه و عظمت خاصي، هرچند گذرا بود و ماهيت اشرافىترى نسبت به دورههاى پيشين خود گذاشت.
بقعه شيخ صفى الدين اردبيلي، اردبيلسکه طلاى صفوي، شاه سلطان حسين، قزوين
معمارى
پايتخت صفويان، در آغاز شهر قزوين بود و توسط شاهعباس اول به اصفهان منتقل گرديد. شاەعباس اول به معمارى باشکوه علاقه زيادى داشت. وى پس از انتقال پايتخت به اصفهان اقدام به ساخت کوشکها، کاخها، مساجد و ميدانها و بازارهاى مجلل کرد. همين مطلب دربارۀ شاه طهماسب در قزوين نقل شده است.
آستانهٔ حضرت معصومه (ع) در قم در زمان شاهاسماعيل ساخته شد ولى ساختمانهاى فرعى آن، بعضى در زمان قاجار ساخته شد.
شاەعباس شيفتهٔ عمران و معمارى بود. در دوران او بيشتر بناهاى مذهبى ايران پوشش کاشىکارى يافتند.
در آغاز سلطنت شاهعباس مسجد شيخ لطفالله در اصفهان ساخته شد که فاقد حياط بود و تالار گنبددار آن از داخل و خارج با کاشى لعابدار رنگين بهشکل معرق پوشانده شده بود. پس از آن شاهعباس در سمت ديگر ميدان بزرگ شاه، مسجد ديگرى ساخت.
مسجد شاه(امام) اصفهان،1039-1038 هجرى
مسجد شاه اصفهان از زيباترين بناهاى مذهبى جهان اسلام است. نام اين مسجد پس از انقلاب به مسجد امام تغيير يافت. آغاز بناى اين مسجد سال ۱۹۹۱ هـ . ش و پايان آن سال ۱۰۱۷ هـ . ش مىباشد. اين بنا به شيوهٔ چهار ايوانى و اوج سنت مسجدسازى هزار سالهٔ ايران است.
يکى ديگر از آثار دوران شاهعباس بازسازى مجموعهٔ مرقد مطهر حضرت رضا (ع) است. شاهعباس که با پاى پياده به زيارت آن حضرت رفته بود در سال ۹۷۶ هـ . ش وارد مشهد شد و بازسازى مدفن آن حضرت در سال ۹۸۰ هـ .ش آغاز شد. اين مجموعه شامل بيش از ۳۰ بناست و معرف بيش از ۵ سده ساختمانسازى و تعميرات است. ۴ صحن قديمى دارد و در زمان جمهورى اسلامى نيز چند صحن به آنها افزوده است. علاوه بر آنها، مسجدها، شبستانها، مدرسهها، کتابخانهها، نمازخانهها، کاروانسراها، حمامها، بازار و بازارچهها داشته است که اين بناهاى اخير ويران شدهاند تا مجموعه گسترش يابد.
ساختمان گنبد مرقد به دست اللهوردى خان همزمان با ساختمان مسجد شيخ لطفالله و به دست امير اصفهانى معمار ساخته شده است.
از نظر اصالت و استحکام بناهاى دوره صفوى به پاى بناهاى دوره سلجوقى نمىرسد. اما ويژهکارىها و تزئينات بيشتر مورد توجه معماران عهد صفوى بوده است. بناهاى دوران صفوى شهر اصفهان را بهصورت موزهاى ديدنى در آورده است.
از بناهاى غيرمذهبى عهد شاهعباس کاخ عالىقاپو را مىتوان نام برد. اين کاخ با اتاقهاى کوچک و تودرتو و طبقات متعدد و سبک که روى هم قرار دارند، از جهت ظرافت و زيبايى مدت چهار قرن ايرانيان و جهانيان را فريفته خود ساخته است. عالىقاپو در کنار ميدان نقش و روبروى مسجد شيخ لطفالله قرار دارد.
تزئينات مسجد شيخ لطف الله، اصفهانباغ فين کاشان، قرن 11 الى 13 هـق
تعدادى مقبرههاى گنبددار نيز در زمان شاهعباس و پس از او ساخته شدهاند که مهمترين آنها مقبرهٔ خواجه ربيع است که در باغى بيرون از مشهد مقدس ساخته شده است. از ديگر مجموعههاى معمارى دورهٔ صفوى خانقاه شيخ صفى در اردبيل است که از يک رشته صحنهايى که به گروهى از ساختمانهاى چند ايوانى گنبدار ختم مىشود، تشکيل شده است. همچنين مىتوان از کاخ کوچک هشت بهشت و مدرسه کاروانسراى مادرشاه نام برد.
از ديگر آثار معمارى در زمان صفويان چندين حمام و پل و بازار و سراهاى تجارى در کنار بازارها هستند. بازارها همان روال سنتى کهن را دارند، با سقف گنبدى شکل و سراها تقريباً بازارى با عظمن بيشتر و با طول کممتر و بنبست است.
از آثار عامالمنفعه پلهايى هستند نظير پلهاى روى رودخانه زايندهرود، پل اللهوردىخان (سى و سه پل)؛ پل خواجو، همينطور کاروانسراهاى بىشمارى که در سرتاسر مملکت پراکنده شدهاند که حاکى از علاقهٔ شاهعباس اول به ايجاد يک سيستم وسيع ارتباطى بوده است و نيز برج و باروها نظير ارگ بم و بقاياى ديوارهاى شهر يزد.
از ديگر آثار دوران صفوى حمامها، آبانبارها و کتابخانهها و بناهاى شخصى طبقات بالاى جامعه است. از جمله مجموعهٔ گنجعلىخان در کرمان است که طى سالهاى اخير مرمت شده و بهصورت موزهٔ مردمشناسى درآمده است.
خانقاهها و مصلاها را نيز بايد از جمله بناهاى اين عهد دانست. از جمله خانقاه و آرامگاه شيخ عبدالصمد اصفهانى در نطنز. از جمله مصلاهاى مشهور، مصلاى طرق در مشهد است. هنر باغآرايى و باغسازى نيز در اين دوران رونق خاصى يافت. از جمله باغهاى باقىمانده باغ چهلستون در اصفهان و باغ فين کاشان است.
در تزئين معمارى به خوشنويسى اهميت داده مىشود و به صورت کتيبهنگارى متجلى مىگشت. اين امر از تحولات خاص در هنر کاشىکارى اين دوره بشمار مىرود.
کاخهاى شاهعباس در اصفهان سبک کهن تالار با ايوان ستوندار با سقف مسطح مانند آپاداناى تختجمشيد را زنده کرده است. کاخ چهلستون که تنها ۲۰ ستون دارد و با انعکاس در آب حوض بزرگ آن چهل ستون خواهد شد، زيبايى خاصى را جلوهگر ساخته است.
نقاشى
پس از روى کار آمدن شاه اسماعيل صفوى بسيارى از هنرمندان در تبريز گرد آمدند و بعد در دوران شاه طهماسب نقاشان بزرگى مانند ميرک، سلطان محمد و ميرسيدعلى شهرت يافتند.
در دوران صفويه نقاشى ديوارى هم در زمان سلطنت صفويه مخصوصاً از زمان سلطنت شاهعباس اول مورد توجه قرار گرفت. عمارتها و قصرهاى عظيم اين دوران يعنى زمان پادشاهى شاهعباس کبير در اصفهان اغلب با نقاشىهاى ديوارى تزئين يافتهاند، مانند جهل ستون، عالىقاپو، و همچنين در شيراز و قزوين نيز نمونههاى اين نقاشىها ظهور يافته است.
نقاش معروف اين دوران - زمان شاهعباس - رضا عباسى است که شهرتش بيشتر بهخاطر پرترهها و نقاشىهاى بزرگ خويش است. از ويژگىهاى نقاشىهاى رضا عباسى علاوه بر مشاهدهٔ دقيق طبيعت و استفاده از رنگهاى کمرنگ است.از نگارگران تبريز سلطان محمد و آقاميرک را مىتوان نام برد. ويژگىهاى چشمگير اين مکتب در تذهيبهاى يکى از نسخ خطى خمسه نظامى توسط آقاميرک و سلطان محمد و هنرمندان تبريز مير سيدعلى و ميرزا على و مظفرعلى اجرا شده است.
سلطان محمد نقاش دربار شاهطهماسب بود و برجستهترين نمايندهٔ مکتب تبريز. از ديکر آثار اين مکتب، شاهنامهٔ شاهطهماسبى است که نگارههاى آن کار استادانى چون ميرمصور، سلطان محمد، آقاميرک، ميرزاعلي، مظفرعلي، ميرسيدعلى و ... است.
خوابيدن رستم و جنگيدن رخش با شير، صفحه اى جدا شده از نسخه نا تمامى از شاهنامه، تبريز، 22-1515 ، ۲۰/۸x۳۱/۸ سانتيمتر، موزه بريتانيا، لندناثرى از شيخي: بهرام گور در عمارت کلاه فرنگى سبز رنگ، از نسخه نظامى ، تبريز، دهه 1480 م، استانبول، کتابخانه کاخ توپقاپى
در زمان شاه طهماسب پايتخت به قزوين و سپس به اصفهان منتقل شد. از نگارگران مکتب قزوين مىتوان صادقىبيگ، سياوش بيگ گرجستاني، نقدىبيگ، زينالعابدين را نام برد. نسخهٔ مشهور شاهنامهٔ قوام ابن محمد شيرازى مربوط به مکتب قزوين است که در موزهٔ رضا عباسى نگهدارى مىشود و به خط نستعليق قوام ابن محمد شيرازى کتابت شده است.
سبک و روش اين مکتب تا حدودى ارائه مکتب تبريز است اما بهتدريج از شدت تزئينات مکتب تبريز کاسته شده و رو به سادگى نهاد و هنرمندان به طبيعت رو آوردند.
مکتب اصفهان گرچه وابستگى به اصول سنتى را از دست نداد، اما تجربيات تازهاى به دست آورد و نخستين تأثيرات غربى را جذب کرد. همين اقتباسها به آزادسازى و رهايى نقاشى از تزئين و تذهيب نسخ خطى کمک کرد و نقاشى به صورت هنر مستقلى عرضه شد و بعد چهرهنگارىها افزايش يافت و ترکيببندىهاى روائى کمتر شد.
مهمترين ويژگى اين مکتب علاقه به نشان دادن حرکت پيکرهها بود. از نگارگران اين مکتب: آثار رضا هروي، آقارضا مصور کاشي، رضا عباسي، معين مصور، محمد يوسف و محمد قاسم. در اين دوران تصويرگرى کتاب از رونق افتاد و نقاشان تصاوير کتابها را ساده کردند و تذهيب بهصورت سطحى انجام مىشد.نقاشىها بهصورت مرقعاتى تهيه مىشد که به طور رقعه رقعه در کنار هم قرار مىگرفت. از اين مکتب دو نسخه شاهنامه باقى است؛ يکى به خط نستعليق بهتاريخ ۱۰۵۳ هـ . ق و داراى ۲۳ مجلس و نگارها بدون رقم است؛ دومى به خط نستعليق بهتايخ ۱۰۶۰ هـ . ق و داراى ۱۲ مجلس و فاقد نام کاتب و رقم است.
محمد زمان در اين دوران شيوهٔ جديدى عرضه کرد. او توسط شاهعباس دوم براى تحصيل به اروپا اعزام شده در آنجا مسيحى گشت و بعد به هند رفت و بعد از فوت شاهعباس به ايران آمد. شيوهٔ او متأثر از غرب بود. کارهاى او در سطح عالى نقاشى شده و با نمايش دقيق چهرهها و جامهها و رعايت پرسپکتيو در بناها همراه است. وى روى شاهنامه و نسخهٔ خطى نظامى کار کرده وى بعد از بازگشت مجدداً مسلمان شد. شيوهٔ کار او به وسيلهٔ نقاشان ديگر ادامه يافت و تا روى کار آمدن سبک محمودخان ملکالشعرا و ابوالحسن غفارى ملقب به صنيعالملک مورد پيروى نقاشان دربارى بود.
آنچه در هنر صفويان درخور توجه است، يگانگى هنرها در همهٔ شهرهاى هنرخيز ايران است و وحدت سياسى و مذهبى با وحدت هنرى همراه بوده است.
ساير هنرها
هنرمندان سفالگر تکنيکهاى دوره پيش را با اندکى تغيير ادامه دادند. ورود سفالهاى لعابدار، آبى و سفيد از چين سبب شد که تقليد از آنها در ايران رواج يابد و در مراکز اصفهان، کرمان، تبريز و محدودهٔ خليجفارس از آنها سخته شود. در اين زمان شايد نتوان نقشى يافت که اصالتاً ايرانى و از تأثير چين عارى باشد. ليکن هنر کاشى و نقش آن رونق زيادى به دست آورد و در آن تحول بسيار ارزشمندى آشکار شد. برجستهترين نمونههاى آن در مسجد شاه و مسجد شيخ لطفالله و درب امام اصفهان بهچشم مىآيد.
در زمينهٔ طلاکارى و نقرهکاري، ايران دورهٔ صفوى شهرت داشت. هنر تجليد و صحافى از پيشرفت قابلتوجهى برخوردار شد. صحافى مقوايى همراه با نقاشى زيرلاکى جايگزين صحافى چرمى تزئينى شد. فن صحافى از برجستهترين فنون تزئينى ايران گرديد.
در دوران صفوى منسوجات از رونق وسيعى برخوردار شد. در اصفهان، يزد و کاشان پارچههاى ابريشمى توليد مىشد و به اروپاى شرقى و اروپا صادر مىشد.
کاشى کارى مسجدالنبي، قزوين
قالىبافى موقعيت بسيار ممتازى بهدست آورد و در شهرهاى کرمان، کاشان، يزد، شيراز و اصفهان کارگاههاى معتبرى براى توليد آن بوجودآمد. قالىهاى ترکمن متقاضيان زيادى در آسياى مرکزى داشت و هر ايلى به سبب خاص خود آنرا تهيه مىکرد؛ اما معمولاً زمينهاى از رنگ قرمز يا قرمز متمايل به سياه، با نقوش رنگى به رنگهاى سبز، آبى و نارنجى ويا سفيد داشتند.
در آذربايجان نيز کارگاههاى قالىبافى وجود داشت و با نقوش حيوانى و صحنههاى شکار در اغلب موارد شبيه قالبهاى ساير شهرها بافته مىشد.
کليسا سن سور، وانک، اصفهان
در دوران صفويه فلزکارى به صورت نوشتن اشعار و نامهاى پيامبران و ائمه اطهار بر روى ظروف، همگانى شده بود. صحنههاى بزم و شکار نيز در حاشيهها و قالبهاى گرد و ترنجشکل کار مىشد. در دوران صفوى هنرمندان مىکوشيدند پيوسته شکل اشياى فلزى را دگرگون کرده و گسترش دهند.
هنرهاى ديگرى که در دوران صفويان اعتلا يافت، پارچهبافي، زرىدوزي، ترمهدوزي، سرمهدوزى و غيره است.
هدف تاريخ هنر عبارت است از شناخت و ارزيابى هنر از هر زمان و مکانى که آمده باشد. هنر و تاريخ تنها در عرصهٔ فرهنگ اينچنين در کنار هم قرار مىگيرند. هر اثر هنرى رويدادى است پايدار؛ اين اثر متعلق به هر دورهاى که باشد، تا مدتهاى مديد پس از روزگار خويش باقى مىماند و به حياتش ادامه مىدهد. اثر هنرى همزمان يک شىء و يک رويداد تاريخى به شمار مىآيد.
قدمت تمدن و فرهنگ در خطّهٔ فلات ايران به چند هزار سال قبل از ورود آريائىها باز مىگردد. اقوام آريايي، احتمالاً از اوايل هزارهٔ اول ق.م در فلات ايران ساکن شده و نام خود را بر آن نهادند. واژه ايران مشتق از صورت قديمى آريانا، يعنى سرزمين آريايىهاست. بنابراين تاريخ هنر ايران، آثار متنوعى را از دورانهاى ماقبل تاريخ تا سدههاى اخير در محدودهٔ اين سرزمين وسيع در بر مىگيرد. هنر ايرانى داراى ويژگىهاى ماندگارى است که آنرا از ساير هنرهاى جهان متمايز و مشخص مىسازد.
بررسى و تشخيص عميقترين ريشههاى هنر ايرانى براساس يافتههاى باستانشناسان بهطور کامل امکانپذير نيست.
ساکنين فلات ايران از عصر پالئوليتيک (پارينهسنگي) تا عصر نئوليتيک (نوسنگي) در کوهستانهاى محيط بر اين فلات زندگى مىکردند و آثارى از فرهنگ بروى خود به جا گذاشتند. بعدها که درهها شروع به خشک شدن نمودند، آنها به غارها مهاجرت کردند. طى حفرياتى که در ناحيهٔ کرمانشاه انجام شد و کاوشهاى غار بيستون، ابزارهايى همراه بقاياى استخوانهاى انسان در لايههاى غار کشف شد. در خلال دوران غارنشيني، انسان بيستون در ساخت ابزار و آلات دقيقتر شد. اين وسايل با آنچه در سوريه و شمال عراق ساخته مىشد قابل مقايسه است.
تالار گاوها،ديوار سمت چپ غار لاسکو15000-10000قم.دوردوني، فرانسه
تصاوير منقوش بر صخره در غارهاى لرستان از قديمترين آثار مکشوفه در فلات ايران بهشمار مىآيد؛ موضوع اين تصاوير جانوران بههمراه آدميان است که با رنگهاى زرد، سياه و قرمز کار شده است. قدمت اين آثار را حدود پانزده هزار سال ق.م تخمين زدهاند که تقريباً مقارن با تصاوير غار لاسکو در فرانسه مىباشد.
صاحبان اين آثار از طريق شکار دستهجمعي، صيد ماهى و جمعآورى ريشه و برگ گياهان غذاى خود را بهدست مىآوردند.
موضوعات مورد علاقهٔ هنرمند پيش از تاريخ عموماً نقوش حيوانات محل زندگيش بوده است که علاوه بر جنبهٔ تزئيني، بيانى براى بيمها، اميدها و علائمى براى استعانت از قواى طبيعت درم مبارزهٔ دائمى حيات بهشمار مىآيد.
از دورهٔ پارينهسنگى نجد در ايران، در کاوش غارى در تنگ پَبده (کوههاى بختيارى شمال شرقى شوشتر) ابزارها و سلاحهايى از سنگ ناصاف (چکش سنگي، پيکان و تيغه تبرسنگي) بهدست آمده است.
دورهٔ نوسنگى در ايران از ميانهٔ هزارهٔ هفتم ق.م آغاز مىشود و آثار برجاى مانده از آن عمدتاً ابزارهايى از سنگ صيقل خوردهاند.
کشاورزى و اهلى کردن حيوانات احتمالاً از حدود هزارهٔ ششم ق.م در ايران آغاز شده است. دربارهٔ اين دوران کهن، يافتهها و مدارک موجود، ناکافى بهنظر مىرسد.
اين عکس جزئى از تصوير فوق است. طول گاو تقريبا 345 سانتى متر
هزارهٔ پنجم تا سوم ق.م در ايران دورهٔ مس و سنگ شناخته شده است و فلز مس در ساختن اشياء بکار مىرفت. گرچه ابزارهاى سنگى هنوز کاربرد داشتند. سفالگرى منقوش و مُهرهاى کندهکارى شده با علامات و اشکال هندسى در اين دوره رواج يافت. به يقين نمىتوان گفت که فلات ايران زادگاه سفال منقوش باشد؛ اما اين فرضيه دور از واقعيت نيز به نظر نمىرسد.
در سدههاى نخستين هزارهٔ چهارم ق.م تزئينات واقعگرايانه جايگزين اشکال ساده و نامنظم برروى سفالينهها شدند. انسان با کمک ابزارهاى بهتر جامهايى به رنگ سرخ توليد کرد و تصاويرى از حيوانات را با خطوط سياهرنگ بر آن نقش نمود. بهطورکلى در هزارهٔ چهارم قبل از ميلاد شکل ظروف پيچيدهتر شدند. با کمک چرخ، سفالينهها بهتر و ظريفتر ساخته شدند و ظروف سفالين به دليل ساخته شدن کورهها رنگهاى متنوعى به خود گرفتند. گرايش به سادهگرايي، برجسته نمايى يکى از ويژگىها و ترکيبگرايى بيشتر شد.
در اواخر هزارهٔ چهارم ق.م قومى به نام عيلاميان، تمدن عيلام را در جنوب غربى ايران، شامل خوزستان و قسمتى از فارس کنونى و نيز بخش جنوبى زمينهاى پَست دجله و فرات بنياد نهادند که پايتختشان شهر شوش بود. سفالينههاى نخودى رنگ مکشوف در کاوشهاى شوش که به زيبايى و ظرافت مشهورند، نمايانگر صنعت پيشرفتهٔ سفالگرى آن ساماناند. عيلاميان ابتدا خط تصويرى و سپس نوعى خط ميخى به کار مىبردند و همواره با سومرىها و بابلىهاى ارتباط داشتند. بهنظر مىرسد که تمدن عيلامى از نظر زبان و ديگر جنبههاى فرهنگ ويژگىهاى مستقل داشته است. زيگورات چغازنبيل واقع در نزديکى شوش به معابد برج مانند بينالنهرين شبيه است. حجارى نقوش برجسته، فلزکارى و آجرهاى لعابدار منقوش در عيلام رايج بود. همچنين عيلاميان در زمينهٔ بافندگى و قلابدوزى پيشرفته بودند.
از همان ميانهٔ هزارهٔ پنجم ق.م در بخشهاى مرکزى و شمال شرقى ايران، تمدنهايى چون تپه سيلک [کاشان] و تپه حصار [دامغان] شکل گرفتند.
شما در این آموزش به طور کامل با مراحل ساخت یک بازی آشنا شده و در نهایت میتوانید به سراغ یادگیری مهارتها و تخصصهای لازم برای ورود به این حرفه بروید.
یک بازی از اجزا و بخشهای بسیار زیادی تشکیل شده است، گرافیک خوب، داستان سرگرمکننده، سناریو جذاب، صداگذاری مناسب، اصول روانشناختی و… بنابراین شما هرگز بدون وجود یک تیم نمیتوانید موفقیت چشمگیری داشته باشید، پس توصیه میکنیم در اولین قدم به دنبال تشکیل یک تیم علاقهمند باشید!
گام اول: به کارتان علاقه داشته باشید
شما برای بازیساز شدن مسیر پرپیچ و خمی را پیشرو دارید، تنها با این تفکر که چون بازی کردن را دوست دارم پس میتوانم وارد حرفهی بازیسازی شوم، وارد این کار نشوید، چراکه به سرعت خسته شده و دست از تلاش میکشید.
اگر واقعا به ساخت و طراحی بازی علاقه دارید باید در این مسیر ثابتقدم باشید، بازیسازی احتیاج به تلاش و پشتکار فراوانی دارد، باید بتوانید در کنار یک تیم فعالیت کنید، پس در اولین مرحله آستانهی صبر و تحمل خود را افزایش داده و سپس ادامهی این آموزش را مطالعه کنید!
گام دوم: زبان انگلیسی خود را تقویت کنید
خواسته یا ناخواسته زبان دنیای آیتی زبان انگلیسی است، شما در این مسیر باید با افراد مختلفی تعامل داشته باشید، بستههای نرمافزاری مورد نیازتان را از وبسایتهای مرجع دریافت کنید و در مراحل ساخت بازی چالشها و مشکلاتتان را حل کنید، بنابراین برای موفقیت سریعتر در این مرحله سعی کنید زبان انگلیسی خود را تقویت کرده تا بتوانید زودتر از هرکس دیگری به منابع جدید و دست اول دسترسی داشتهباشید.
گام سوم: با یک زبان برنامهنویسی آشنا شوید
هرچند امروزه با وجود موتورهای بازیسازی مانند یونیتی (Unity) ساخت و ایجاد بازیها خیلی سادهتر از قبل شده اما شما همچنان برای ساخت یک بازی مناسب و قابل قبول باید بتوانید بخشهایی از بازی را با استفاده از برنامهنویسی یا اسکریپتنویسی کنترل کنید، در ادامه بیشتر به این موضوع خواهیم پرداخت، اما در این مرحله لازم است آشنایی مقدماتی با مفاهیم برنامهنویسی داشته باشید.
گام چهارم: تیمسازی کنید
همانگونه که در ابتدای مقاله گفتیم، یک بازی از بخشهای متنوعی تشکیل شده است، احتمالا شما به تنهایی از پس ایجاد و طراحی تمامی بخشها برنخواهید آمد، پس سعی کنید در اولین فرصت با چند نفر دیگر همراه شوید، کسی که ذوق و سلیقهی هنری داشته و بتواند المانهای گرافیکی بازی را به خوبی طراحی کند، شخص دیگری داستان و سناریوی بازی را تهیه کند، دیگری برنامهنویسیها را انجام دهد، بدین ترتیب شما میتوانید یک بازی با کیفیت و پرطرفدار ارائه کنید.
گام پنجم: ایدهپردازی کنید
پس از تیمسازی وقت آن است که یک ایدهی تازه و خلاقانه برای ساخت بازی پیدا کنید، این روزها مارکتها نرمافزاری پر شده است از بازیهای تکراری و بدون خلاقیت، اگر میخواهید در این حرفه موفق باشید باید بتوانید ایدههای خلاقانه و جذابی را به کاربران ارائه کنید، البته به این نکته نیز توجه باشید باشید که بازی شما نباید سرشار از المانهای پیچیده و گیجکننده باشد، این نکته را به یاد داشته باشید که کاربران موبایلی به بازیهای ساده علاقهی بیشتری نشان میدهند.
این روزها افراد زیادی علاقهمند به بازیهای موبایلی هستند، پیر و جوان، پسر و دختر، پس سعی کنید تا حد امکان علایق و سلیقهی تمامی این افراد را در طراحی و ساخت بازی خود در نظر بگیرید، در این مرحله میتوانید با افراد مختلف مصاحبه کنید، نظرسنجی انجام دهید و بازیهای پرطرفداری که تا به حال منتشر شده و تعداد نصبهای بالایی دارد را بررسی کرده و از آنها ایده بگیرید.
با انجام مراحل بالا شما برای تولید یک بازی آمادهاید، حال وقت آن است که وارد مرحلهی هیجانانگیز کار شده و شروع به ساخت بازی کنیم!
برای این منظور شما میتوانید از موتورهای بازیسازی قدرتمندی مانند یونیتی استفاده کنید، شرکتهای بزرگ بازیسازی مانند یوبیسافت و نینتندو نیز بازیهایی را با استفاده از این ابزار خلق کردهاند، پس شما نیز میتوانید با خیال راحت به یونیتی اعتماد کرده و از آن استفاده کنید، بیایید کمی بیشتر با این موتور بازیسازی آشنا شویم.
موتور بازیسازی یونیتی چیست؟
همانطور که از نامش پیداست محیطی را برای شما فراهم میکند تا بتوانید تمام موارد مورد نیاز برای ساخت یک بازی را به صورت یکجا در کنار هم داشته باشید، یونیتی قسمتی را برای ایجاد طرحها و کارکترهای بازی در اختیار شما قرار میدهد، همچنین بخشی وجود دارد که شما میتوانید در آن برنامهنویسی کرده و جذابیت بیشتری به بازی خود بدهید.
آیا برای کار با یونیتی باید برنامهنویس باشیم؟
در پاسخ به این سوال میتوان گفت بله و خیر!
اگر قصد دارید یک بازی بسیار ساده ایجاد کنید احتیاجی به کدنویسی نخواهید داشت (البته با استفاده از سایر موتورهای بازیسازی)، اما برای ساخت یک بازی قابل قبول باید بتوانید در حد نیاز خود برنامهنویسی انجام دهید، البته نگران نباشید چراکه این موتور بازیسازی از دو زبان قدرتمند #C و جاوا اسکریپت پشتیبانی میکند و شما میتوانید بازی خود را با هردوی این زبانها برنامهنویسی کنید.
بررسی نقاط ضعف و قوت یونیتی:
موتور بازیسازی یونیتی رایگان است، همچنین بازیهای معروفی چون Super Mario Run و Pokémon Go را در کارنامهی خود دارد، همانطور که گفتیم شرکتهای بزرگ بازیسازی نیز از این ابزار برای تولید بازیهای خود استفاده میکنند.
در حال حاضر این موتور بازیسازی قادر به ایجاد بازیهای ۲ بعدی
و ۳ بعدی است، همچنین در اکثر پلتفرمها نیز قابل اجراست، شما میتوانید بازیها موبایلی متعددی را با این موتور بازیسازی قدرتمند برای خود خلق کنید.
همانطور که گفتیم یونیتی علاوهبر ابزارهای از پیش آمادهای که برای ساخت بازیها در اختیار شما قرار میدهد از برنامهنویسی نیز پشتیابی میکند و شما قادر به ساخت هرنوع بازی خواهید بود.
از آنجایی که یونیتی بسیار قدرتمند است بنابراین برای ساخت یک بازی به یک تیم حرفهای نیز احتیاج دارد، به همین دلیل در مراحل قبلی به شما گفتیم تیمسازی را جدی بگیرید، انجام مدلسازیهای ۳ بعدی و گرافیکی، صداگذاریها، برنامهنویسی و… به تنهایی کار چندان آسانی نخواهد بود، پس همواره سعی کنید با یک تیم همراه باشید.
برای دانلود و نصب یونیتی میتوانید به وبسایت رسمی Unity مراجعه کنید.
البته ابزارهای دیگری نیز برای ساخت بازی در دسترس هستند، به عنوان مثال میتوانید به Game Maker Studio که برای ساخت بازیهای دوبعدی فوقالعاده است مراجعه کنید، اما پیشنهاد ما برای ساخت بازیهای موبایلی خلاقانه همچنان یونیتی است!
حال که با پیشنیازها و ملزومات فنی برای ساخت یک بازی موبایل آشنا شدیم بد نیست به بررسی نکاتی بپردازیم که میتوانند باعث موفقیت بیشتر بازی شما شوند.
چگونه یک بازی موبایل موفق بسازیم؟
شاید ساخت یک بازی کار چندان دشواری نباشد، اما مطمئنا ساخت یک بازی موفق به این سادگیها نخواهد بود، اما با رعایت این نکات میتوانید شانس موفقیت بازی خود را شدیدا افزایش دهید:
برای بازی خود داستان در نظر بگیرید
یکی از دلایلی که باعث میشود کاربران به بازی شما علاقهمند شوند، داشتن هدف در بازی است، شاید اگر یک هدف و داستان جذاب برای بازی خود در نظر گرفته باشید بتوانید افراد وفادار بیشتری را به بازی خود جذب کنید، بنابراین انتخاب یک داستان مناسب میتواند به موفقیت بازی شما کمک کند.
بازی خود را اعتیاد آور بسازید!
اگر میخواهید گیمیرها بازی شما را به صورت مداوم دنبال کنند سعی کنید آن را تا حدودی اعتیاد آور خلق کنید، یک بازی آسان و سرگرم کننده که در آن به مرور سطح دشواری مراحل افزایش مییابد یکی از رهکارهاییست که میتواند منجر به اعتیاد آور بودن یک بازی شود!
پلتفرم مناسبی را برای بازی خود برگزینید
سعی کنید، بازار هدف خود را بسنجید، قصد دارید بازی خود را برای چه پلفرمی ایجاد کنید؟ اندروید یا آیاواس؟ همواره به این نکته توجه داشته باشید که معمولا طراحی بازی برای همهی پلتفرمها کاری وقتگیر و هزینهبر است، شما برای صرفهجویی در هزینهها و همچنین بررسی بازخوردهای کاربران میتوانید در مرحلهی اول تنها یکی از پلتفرمهای موبایلی را هدف بگیرید و در صورت موفقیت بازی آن را برای سایر سیستمعاملها نیز توسعه دهید.
طراحی ظاهری چشمنواز ایجاد کنید
طراحی یک بازی همیشه سختتر از ساخت یک اپلیکیشن است، بازی شما باید به قدری جذاب و زیبا باشد که بتواند سلایق مختلف را راضی نگه داشته و کاربر را مجاب کند تا به جای رقبا از بازی شما استفاده کند، پس سعی کنید همیشه به طراحی گرافیکی بازی خود اهمیت ویژهای بدهید، البته این به معنای شلوغ بودن محیط بازی نیست.
شما باید بتوانید در نهایت سادگی، زیبایی را برای کاربر فراهم کنید، همواره اصول مرتبط با تجربهی کاربری (UX) را مد نظر داشته و در مورد آن مطالعه کنید، چراکه تنها یک تجربهی خوب میتواند بازیکن را به سمت بازی شما جلب کند.
مدل درآمدی خود را به درستی انتخاب کنید
هرچقدر هم که به صنعت بازی و گیم علاقه داشته باشید، اما در نهایت باید بتوانید از حرفهی خود کسب درآمد کنید، پس این مرحله را جدی بگیرید و دقیقا مدل درآمدی بازی خود را مشخص کنید، به عنوان مثال نمونههایی از شیوههای درآمدی برای یک بازی عبارتند از:
پرداخت درون برنامهای و فروش سکه، الماس و…
فروش قابلیتهای ویژه و اشتراک
درج تبلیغات بنری و ویدیویی مرتبط با بازی
ارائهی نسخهی دمو و دعوت از کاربر برای خرید نسخهی کامل
و…
اینها تنها برخی از مدلهای درآمدی برای یک بازی موبایل هستند، شما میتواند بنابر خلاقیت و سلیقهی خود روشهای دیگری را نیز انتخاب کنید.
ابزار مناسبی را برای توسعهی بازی خود انتخاب کنید
پیشتر موتور بازیسازی یونیتی را برای شما معرفی کردیم، اما باید بدانید تکنولوژیهای بسیار زیادی برای توسعهی بازیها وجود دارد، همچنین این امکان وجود دارد که بازی شما نیاز به طراحی خاصی داشته و لازم باشد از زبان Native سیستمعامل مورد نظرتان استفاده کنید، به عنوان مثال زبان Java برای اندروید و Objective-C یا Swift برای iOS، انتخاب ابزار مناسب کمک زیادی به بهینه بودن بازی و همچنین سادگی کار شما خواهد کرد.
جمعبندی و سخن پایانی
هرچند صنعت بازیسازی و به خصوص بازیهای موبایلی در ایران از محبوبیت خاصی برخوردار است اما شما باید سعی کنید با دید باز وارد این حرفه شوید، قبل از انتخاب مسیر در مورد آن تحقیق کرده و با آگاهی راهتان را انتخاب کنید، در صورتی که سوالی در این خصوص دارید آن را در بخش دیدگاههای این پست بپرسید، کارشناسان بازیاتو پاسخگوی شما خواهند بود.
اولین توانایی که شما به عنوان یک طراح بازی نیاز دارید، توانایی صحبت کردن، خواندن و نوشتن به زبان انگلیسی است. زبان اصلی جامعه توسعهدهندگان بازی، انگلیسی است. تمام کتب مهم در زمینهی طراحی و توسعه بازی به زبان انگلیسی نوشته شده و تقریبا همهی سازندگان بازی و افرادی که در مورد بازیها در وب سایتها، توییتر، فیسبوک و دیگر شبکههای اجتماعی در حال نوشتن افکارشان به زبان انگلیسی هستند.
بنابراین درس اول این است که زبان انگلیسی خود را تقویت کنید تا برای تبدیل شدن به یک طراح بازی آماده شوید.
یک طراح بازی کیست؟
اگر شما می خواهید یک طراح بازی باشید باید بدانید یک طراح بازی دقیقا چه میکند. یک طراح بازی متخصصی حرفهای در درک و ارائه بازیها است. کار یک طراح بازی تنها به ارائه یک ایدهی خوب برای بازی ختم نمیشود. ایده تقریبا فقط ۱ تا ۵ درصد از کار یک طراح را تشکیل میدهد. طراح یک بازی در واقع تلاش میکند یک بازی را راهاندازی کند؛ از اولین پیش فرض (نمونه اولیه) گرفته تا نسخه نهایی کار.
بر اساس تعریف جِس شِل، طراحی بازی به معنی عملِ تصمیمگیری دربارهی این است که یک بازی باید چگونه باشد و تصمیمگیرنده طراح بازی است.
همه چیز از یک فکر (تصور کلی) شروع میشود.
همانطور که گفتیم، طراح بازی فقط یک ایده دهندهی صرف نیست. در حقیقت ایدهها واقعا کم ارزشند و هر کسی در یک تیم توسعهدهنده بازی میتواند آن ایده را داده باشد. اولین وظیفهی یک طراح بازی، تبدیل ایده خام اولیه به یک سند قابل فهم است. این متن توصیفی کلی از ایدهی بازی است و شروعی جهت توجیه تکنولوژی، هزینه و زمانی که برای توسعه بازی لازم است. این سند مفهومی فقط اولین گامِ برداشته شده در این سفر بسیار طولانی محسوب میشود.
GDD) Game Design Document)
این سند مفهومی گسترش پیدا کرده و جزئیات بیشتری را در برمیگیرد و به عنوان یک سند طراحی بازی (GDD) شناخته میشود. این سندی از تمام جنبههای کوچک و بزرگ و جزئیات بازی است و مرجعی برای اعضای تیم بازیسازی است و برای پاسخهای احتمالی پرسشهایتان باید به این سند رجوع کنید. طراح بازی طی فرآیند توسعه GDD مسئولیت حفظ اسناد و مدارک به روز شده را دارد.
نمونههای اولیه و تکرارها (Prototypes and Iterations)
در توسعه بازی ابتدا باید یک نمونه اولیه ساخته شود. در این روش طراح بازی تلاش میکند خروجی و مکانیکهای پایهای بازی و مسیر کلی بازی را نشان دهد. نمونههای اولیه اغلب غیر دیجیتال هستند و طراح بازی میتواند به روشهای سریع و موثر این نمونه اولیه را بسازد. ایده بازی واقعی نخواهد شد مگر اینکه اولین نمونهسازی ساخته شود. اولین نمونهسازیها معمولا بیشتر و بیشتر تکرار و بازگو میشوند تا مکانیکهای بازی به طور موثر ساخته شود. در اینجا طراح بازی باید به طور مستقیم تمام چرخههای تکرار و راهحلهای جدید را پیادهسازی کند.
برنامهنویسی (Scripting)
برنامهنویسی بخشی از کار طراح بازی است. طراح بازی معمولا با استفاده از یک زبان برنامهنویسی (یا یک ویرایشگر گرافیکی؛ یا هر دو) باید رفتارهای شخصیت، سطوح بازی و به طور کلی گیمپلی بازی را راهاندازی کند.
تنظیم (بالانس بازی)
مقادیر موجود در بازی باید به درستی تنظیم شود تا بازی بالانس باشد. اینکه شخصیت بازی چطور و چقدر بپَرد؟ چه تعداد گلوله در یک تفنگ جا شود؟ میزان آسیب حاصل از یک شمشیر خاص چقدر است؟ تمام این مقادیر اغلب در یک سند اِکسل جمعآوری میشود، به طوری که طراح بازی آزادانه میتواند آنها را تغییر دهد و شبیهسازی را اجرا کند. اما در نهایت این مقادیر در بازی قرار داده شده و در زمان اجرا تنظیم میشود.
ارزیابی نهایی
پس، کار یک طراح بازی شامل (البته لزوما محدود به اینها نیست)، پیادهسازی ایده روی کاغذ و ساخت نمونه اولیه، مستند سازی، انتخاب حالت کلی بازی، مشخص کردن قوانین و چالشهای بازی، تصمیمگیری در مورد سطوح بازی و رفتار شخصیت، تنظیم مقادیر هر چند کوچک به طور مکرر، ایجاد و نگهداری یک فایل اکسل از تمام مقادیر و روابط آنها موارد دیگری است. در نهایت شما باید بدانید که به عنوان یک طراح بازی همیشه باید به روز باشید. آخرین بازیهای روز دنیا را بشناسید، در مورد طراحی بازیها بحث کنید، بسیار مطالعه کنید، فیلم ببینید، بازی کنید و دائما در حال گسترش فرهنگ شخصیتان باشید. حالا بهتر متوجه میشوید که کار یک طراح بازی بسیار زیاد است و ایده بازی فقط بخش کوچکی از این کار است.
به عنوان یک طراح بازی چه چیزهایی را باید بدانم؟
طراحی بازی به معنی یک طیف گسترده از دانشهاست. البته تمامی موارد در نهایت مفیدند اما برخی از آنها بسیار مهمتر و ارجح هستند. به یاد داشته باشید، این مسیر آسان نیست، اما جذاب و چالشبرانگیز است.
چه چیزهایی را باید مطالعه کنم؟
این یکی از سوالات متداول در مورد چگونگی تبدیل شدن به یک طراح بازی است. به هر حال پاسخ این سوال ساده نیست. اولین سوالی که معمولا در این رابطه پرسیده میشود این است که آیا یک داوطلب طراحی بازی نیاز به مدرک دانشگاهی دارد؟ در پاسخ باید گفت، بله. یک طراح بازی خوب باید دانشی گسترده داشته باشد، علاوه بر آن، باید در مورد یک یا چند موضوع هم دانشی عمیق داشته باشد. این مطلب به این معناست که حتی اگر به دانشگاه نرفتهاید، به منظور انجام این کار (طراحی بازی) شما نیازمند دانشی قابل قیاس با مطالب ارائه شده در یک دانشگاه هستید.
در حال حاضر مهمترین موضوع برای یک طراح بازی چیست؟
من گمان میکنم که تقریبا همه چیز مهم است. اما اگر از بین همه، چند مورد را بخواهم انتخاب کنم باید به ادبیات، هنر، تاریخ، ریاضیات و مطالعات رسانهای اشاره کنم که میتوانند موضوعات مفیدی باشند. در نهایت برای تبدیل شدن به یک طراح بازی دو چیز لازم است: ۱. یادگیری تئوری طراحی بازی ۲. بهبود دانش عمومی خودتان.
آیا من نیاز به یادگیری کدنویسی دارم؟
باید بگم که، بله. البته لازم نیست که شما یک کُدِر (coder) باشید. اما واقعا به طرز چشمگیری در روند کارتان و بهبود آن موثر است اگر شما حداقل اساس یک زبان برنامهنویسی را یاد بگیرید. واضح است که این موضوع تنها در مورد بازیهای دیجیتال صدق میکند. اگر شما یک دانش کلی از برنامهنویسی داشته باشید قادر به انجام اکثر کارها بدون نیاز به دیگران خواهید بود: آمادهاید که نمونه اولیه و پایهای را کامل کنید و چیزی که در سرتان میگذرد را به صورت کارآمد به دیگران نشان دهید. شما اگر تا حدی برنامهنویسی بدانید قادرید کدهای نوشته شده توسط دیگران را درک کنید و پیشنهادات بهتر و منطقیتری بدهید و با لحن درستتر و سریعتری مطلبتان را به دیگران برسانید تا کامل متوجه منظورتان شوند.
آیا نیاز به یادگیری نقاشی دارم؟
بله. هنر چیزیست که برخی از طراحان بازی به راحتی از آن چشمپوشی میکنند. اکثرا معتقدند بازی از مکانیکها ساخته شده و آرت فقط یک چیز ظاهریست. طبیعتا کارهای سخت هنری باید به هنرمندان محول شود اما یک طراح بازی خوب حداقل باید قادر باشد ایده ذهنی خودش را طراحی کند. به یاد داشته باشید، شیگرو میاموتو یکی از بزرگترین طراحان تمام دوران، کار خود را به عنوان هنرمند (Artist) آغاز کرد. یک دانش هنری کلی تا حد زیادی در انتقال ایده اصلیتان به دیگران و ایجاد ارتباط خوب و موثر با تیم به شما کمک خواهد کرد و در بهبود کیفیت نمونه اولیه شما موثر است. در نهایت دانش شما در بخش کدنویسی به برقراری ارتباطتان با برنامهنویسان به شما کمک میکند و دانش هنریتان در زمان کار با هنرمندان.
از کجا شروع کنم؟
اگر میخواهید که طراح بازی شوید، باید از طراحی بازی شروع کنید. شما میتوانید بازیها را با یک دسته کارت طراحی کنید. البته مداد را فراموش نکنید. شما میتوانید با آجرهای لِگو، با یک صفحه شطرنج قدیمی این کار را انجام دهید. درس اول شما این است: «بازی فقط به گرافیک و نرخ فریمش نیست، بازی به قوانینش است.» شما میتوانید شروع به ساخت بازی کنید با هر آن چیزی که دم دستتان است. اگر میخواهید بازی طراحی کنید، باید مستقیما از ساخت بازی شروع کنید. ساخت بازی نوشتن مفاهیم آن نیست. ساخت بازی به معنی، برداشت ذهنی شما و شروع آن تا رسیدن به مرحله پایانی است. در واقع بازی را شروع کنید و به مرحله نهایی برسانید. اگر هنوز کدنویسی بلد نیستید (باید یاد بگیرید) با هر چیزی که میتوانید شروع به ساخت بازی کنید و آن را روی کاغذ بنویسید. یک طراح بازی همیشه باید بازی بسازد. به علاوه، ۱۰ بازی اولتان احتمالا شکست میخورند (اما این تقصیر شما نیست) و در این مسیر بازیها بهتر و بهتر میشود و به زودی قابل بازیکردن خواهند شد.
چطور میتوانم اولین بازی خود را بسازم؟
راههای زیادی برای انجام این کار وجود دارد. اگر نمیتوانید کد بزنید، با نوشتن روی کاغذ شروع کنید. ساخت یک بازی تختهای (Board Game) برای شروع آموزشهای زیادی را به شما میدهد. ایجاد یک بازی رومیزی راه بسیارخوبی برای شروع تبدیل شدن به یک طراح بازیست. همیشه زمان برای رسیدن به موارد دیجیتال وجود دارد. اما اگر هنوز هم اصرار دارید که از صفحه نمایش کامپیوتر استفاده کنید ابزارهایی مانندGame Maker یاStencyl برای شروع مناسبند. هر دو آنها برای یادگیری اصول اولیه در مورد اینکه یک بازی چگونه کار میکند بسیار مفید هستند. البته بسیار محدودند (به خصوص Stencyl) اما در حال حاضر شما باید یاد بگیرید که چطور بازیهای کوچک و سرگرمکننده بسازید. موارد پیچیدهتر بماند برای بعد، زمانی که شما به اندازه کافی تجربه کسب کردید. اگر بیشتر به بازیهای 3D علاقه دارید، Unity 3D یک انتخاب عالیست. یادگیری آن ساده است و جامعهی بسیار بزرگ وجود دارد که میتوانند در صورت نیاز، به شما کمک کنند. البته، تمام این موارد فقط یک سری پیشنهاد است و موتورهای بازیسازی بسیار زیادی وجود دارد.
چگونه میتوانم شناخته شوم؟
اول از همه، پروژه ای را شروع کنید، سخت کار کنید و حداقل یک نمونه اولیه خوب بسازید. از اینترنت استفاده کنید: بهترین راه برای رسیدن به شهرت اینترنت است. افراد جالب را در توییتر دنبال کنید و در بحثها شرکت کنید. مهمتر از اینها، هویت شخصی برای خود بسازید: در وب سایت توییتر یک حساب باز کنید و روزانه از آن استفاده کنید. در سایت Pinterestعضو شوید. اینها به شما کمک میکند تا شناخته شوید. آنچه که توانایی انجامش را دارید به دیگران نشان دهید، با دیگران صحبت کنید و به زودی با افرادی آشنا خواهید شد که برایتان اهمیت قائلند و توسط آنها شناخته خواهید شد. به کنفرانسها و ایونتها بروید، با افراد همفکر خود معاشرت کنید و مشاوره بگیرید. انتخاب اول شما احتمالا کنفرانسهای توسعه بازی باید باشد. شناخته شدن مسالهی مهمیست اگر تصمیم دارید بازیتان را به طور مستقل منتشر کنید و البته اگر به دنبال یک کار خوب در یک شرکت خوبید مطمئنا حضور خوب در شبکههای اجتماعی تا حد زیادی به شما کمک میکند.
Game Jam
Game Jam برای شروع بسیار ارزشمند و مفید است. Game Jam رویدادیست که در آن توسعهدهندگان بازی سعی میکنند طی یک دوره کوتاه مدت ( ۴۸ ساعته) یک بازی را تکمیل کنند. این رویداد در سراسر جهان همزمان انجام میگیرد و امسال در ایران ۱ تا ۳ بهمن برگزار میشود که برای ثبت نام میتوانید از این لینک استفاده کنید:www.globalgamejam.org و برای گزینهی Choose a jam site باید آواگیمز یا انستیتو ملی بازیهای رایانه ای را انتخاب کنید. اگر واقعا تصمیم دارید یک طراح بازی شوید حتما سعی کنید در این رویداد شرکت کنید چون خیلی چیزها یاد میگیرید.
شغلی پیدا کنید.
زمانی که خوب مطالعه کردید و دو یا سه بازی کوچک ساختید و چند نمونه کار خوب ارائه کردید حالا زمان آن رسیده که به دنبال یک شغل در بخش توسعه بازی باشید. اول از همه باید بدانید که یافتن شغلی با عنوان طراح بازی بسیار مشکل است. اکثر طراحان بازی به طور سنتی در ابتدا تِسترهای سابق، برنامه نویس یا آرتیستهایی بودند که مشخصات کار خود را تغییر دادهاند. شاید بد نباشد در ابتدای کار به عنوان تِستر وارد محیط کار شوید. با تست بازیها شما میتوانید نحوه کار در شرکت را یاد بگیرید و به مسائل مفیدی برسید.
چه بازیهایی را انجام دهم؟
به عنوان یک قاعده کلی شما باید خیلی بازی کنید. هر بازی که میتوانید را بازی کنید و به یاد داشته باشید که باید نگاهی منتقدانه به بازیها داشته باشید. بازیها را تشریح کنید و سعی کنید، درک کنید که چطور کار میکنند، آنها را بشکنید و تجزیه و تحلیل کنید. یک روش خوب برای این کار مطالعه مطالب موجود در اینترنت در رابطه با ارزیابی، بحث و انتقاد در مورد بازیهای منتشر شده است. در این بررسیها به شما گفته میشود که بازی مورد نظر چطور ساخته شده یا اینکه توسعهدهندگان با چه مشکلاتی روبرو شدهاند و این موارد بسیار به شما کمک میکند.
میرزا غلامرضا اصفهانی (۱۲۴۶-۱۳۰۴ هجری قمری) از استادان خوشنویسی ایرانی و یکی از برجستهترین خوشنویسان خط نستعلیق و شکستهنستعلیق بود. میرزا غلامرضا اصفهانی از معروفترین خوشنویسان دوره قاجار بودهاست. نام پدرش «میرزا جان» بود و در جوانی به دربار محمد شاه و پس از آن به دربار ناصر الدین شاه راه یافت.
پدر میرزا در سال ۱۲۱۲ه. ق از اصفهان به تهران آمده و به کسب قنادی مشغول شد. از آنجا که با وجود چند فرزند دختر، هیچ پسری نداشته، به زیارت امامرضا(ع) مشرف شده و با توسل به آن حضرت خداوند در سال ۱۲۴۶ ه. ق. پسری به وی میدهد که به همین دلیل نام وی را غلامرضا نهادند.
میرزا غلامرضا مردی مسلمان، عارف، ادیب، دلسوخته و اهل معنی و اعتقاد بود. غلامرضا در ۵ سالگی به مکتب رفت پس از دو سال قادر به خواندن قرآن بهتمامی شد.او در سنین پختگی و استادی هنر خود را «توفیق خداوند عزوجل» میداند و آنجاییکه اوصاف هنرش را شرح میدهد، میگوید که «نه از باب خودستایی است بلکه محض بروز فضل یزدانی و نفس مسیحایی است» (
غلامرضا در ۵ سالگی به مکتب رفت پس از دو سال قادر به خواندن قرآن بهتمامی شد. میرزا در خاطراتش مینویسد که در همان سال در رؤیایی صادقه به محضر امیرالمؤمنین علی(ع) شرفیاب شده و همین واقعه سیر زندگی او را دگرگون میکند. میرزا در قطعهای به خط شکستهٔ خفی چنین مینویسد: «قریب هفت سال از سنین عمرم گذشته در دبستان به خواندن قرآن اشتغال داشته. شبی به خواب، بزرگواری ارشادم نمود به تقبیل آستان شاه اولیا در دنبالش شتافتم. در گوشهٔ آن جا حضرت شاه اولیا ارواح العالمین له الفدا توقف داشتند. چون نزدیکتر شدم فرمود مشقت بیاور. علیالفور صفحه کاغذ و دواتی به حضور مبارک تقدیم نمودم. در وسط آن صفحه لام و الف و یایی نگاشته و فرمودند از این رو بنگار. فردای آن شب در دبیرستان معلم صورت خواب را سؤال نمود. این بندهٔ حقیر ماجرا کماجرا باز گفت. دیگر حقیر را به تحصیل خط واداشت...» و این آغاز کار خوشنویسی او بود.
میرزا پس از آن نزد میر سید علی تهرانی (پدر میرحسین خوشنویس مشهور) به تعلیم خط پرداخته تا جایی که در نه سالگی به حسن خط نامی میشود و در طول عمر نچندان بلندش آثار بسیاری را آفریده که برخی از آنها در زمرهٔ آثار ملی هنری کشور ثبت شدهاند.0
او را به بابیگری متهم کردند که شفاعت یکی از اعیان یا فرزندان ناصرالدین شاه او را از خشم شاه رهانید و از مرگ نجات داد.
میرزا غلامرضا که دیر همسر اختیار کرده بود در سال ۱۳۰۰ ه. ق هنگامی که ۵۴ ساله بود، صاحب فرزندی میشود که نامش را محمد رضا میگذارد. اما محمد رضا در سه سالگی ناگهان بیمار شده و فوت میکند و داغ بزرگی به جان میرزا مینشیند تا جایی که آرزوی مرگ مینماید و در جایی میگوید: «پس از دیدن داغ و ناکامـی او مرا مرگ خوشتر ازین زندگانی» طولی نکشید که به آرزویش رسید و در روز پنجشنبه چهارم ربیعالثانی سال ۱۳۰۴ هجری قمری به سرای باقی کوچ کرد. او در باغ میرزا حسین خان سپهسالار در جوار حاج میرزا صفا در و در صفاییه ابن بابویه در چشمهعلیشهر ری به خاک سپرده شد.
خوشنویسی در دربار
میرزا غلامرضا اصفهانی در جوانی به حضور محمد شاه قاجار احضار شد؛ شاه که خو از خوشنویسی نستعلیق بهره داشت خط او را آزمود و او را به معلمی فرزندانش گمارد. س از مرگ محمد شاه ناصرالدین شاه نیز همچنان به وی توجه داشت.
میرزا غلامرضا شاید تنها خوشنویسی است که هر دو خط نستعلیق و شکستهنستعلیق را به مهارت و استادی تمام مینوشته و در هر دو نیز صاحب سبک ویژهٔ خود است. شیوهٔ میرزا در خط از محکمترین و قویترین شیوههای خوشنویسی است و کتیبهها، قطعات وسیاهمشقهای وی نیز در صدر آثار خطوط شکسته و نستعلیق محسوب میشوند.
میرزا غلامرضا اصفهانی در ترکیببندی حروف و کلمات استاد بود. از آن جا که میرزا در زمان حیات نامیترین استاد مسلم خوشنویسی بود، نگارش آثار بسیاری به وی سفارش داده میشد که برخی را به شاگردان خود سپرده (مانند کاشیهای پیرامون بقعهٔ شیخ صدوقابن بابویه که به محمد ابراهیم تهرانی واگذار نمود.) و تعدادی را نیز خود رقم زد که از آثار جاودانهٔ هنر خوشنویسی بهشمار میروند.
از بهترین نمونههای کتیبهنویسی میرزا غلامرضا کتیبههایمدرسه سپهسالار (مدرسه عالی شهید مطهری فعلی در میدان بهارستانتهران) است که آن را در سال ۱۳۰۱ نگاشتهاست. تعداد قابل توجهی از قطعاتی که به خط نستعلیق از میرزا غلامرضا بهجا ماندهاست شباهت ظاهری بسیاری به سیاهمشق دارد. بهطوریکه در نگاه اول تمیز این قطعات از سیاهمشق شاید ممکن نباشد و بعضی از صاحبنظران به دلیل تعدد قطعاتی که به این صورت از میرزا غلامرضا بهجا ماندهاست، عبارت «میرزا غلامرضا اصفهانی سیاه مشق نویس» را در توصیف او بهکار بردهاند.
درباره تأثیر خط شکسته بر خط نستعلیق میرزا غلامرضا به اجمال و اختصار میتوان موارد ذیل را بر شمرد: کوچک شدن دایرهها بخصوص در حرف (ی)، پیچ و تاب و چرخش و خمش پر غمزه حروف، بلندی بیش از حد معمول دنباله(م)، استفاده بجا از حروف و کلمات خرد اندام (در سیاه مشق)، کاربری نیم کششهای خط شکسته، در نظر داشتن تناسبات سواد و بیاض خط شکسته در ترکیب صفحه نستعلیق خصوصاً در سیاه مشقها و استفاده بسیار از ارسال (از ویژگیهای خط شکسته) در سیاه مشق نستعلیق و بطور کلی تسریع در حرکات دست و قلم نمود بیشتری دارند.
امضا
میرزا غلامرضا اصفهانی اغلب آثارش را با عبارت «یا علی مدد» امضا میکردهاست.اما رقم یا امضای میرزا در بعضی از قطعات اسم کامل او بهاضافه «یا علی مدد» است و در بعضی فقط «یا علی مدد» یا «یا علی مددی» بدوننام میرزا غلامرضا ـمدهاست. در قطعاتی هم امضا بهصورت «العبد المذنب الفقیر الحقیر غلامرضا غفرله» و «یا علی مدد.» یا بهصورت «هو» و در سطر زیر هو، «الفقیر الحقیر المذنب غلامرضا» و بعد «یا علی مددی» یا به صورتی شبیه به آنچه ذکر شد میباشد.
آوازه
آوازه و آثار میرزا غلام رضا مرزهای زمان و مکان را در نوردیدهاند. و حتا در زمان حیاتش به اقصا نقاط علم رسیدند. تمام عاشقان هنر آرزوی قطعه خطی از میرزا داشتند. نظامالملک معروف به نظام پادشاه محلی حیدرآبادهند آثار بسیاری از میرزا غلامرضا را در کتابخانه و مجموعهاش نگهداری میکرد. دکتر مظفر بختیار نقل میکند که در بازار نسخههای خطی کاشغر مرکز ایالت ترکستانچین اثری از میرزا غلامرضا را با صحافی سنتی دیده که احتمالاً از آخرین امیر فارسی زبان آن منطقه به جای مانده بودهاست. همچنین معیرالممالک در یادداشتی از سفرش به اروپا مینویسد که زمانی که از موزه تفلیس از بزرگترین مراکز هنری آن زمان دیدن میکرده عکس میرزا و اثری از او را در تالاری که به نام مردان بزرگ جهان مزین بوده دیدهاست.
یک دهه پیش در نمایشگاه «هانگ جو» در پکن پایتخت چین استاد «سانگ» خوشنویس برجسته چینی تحت تأثیر اثری از میرزا قرار گرفت چندانکه به آرامی اما بسیار طولانی گریست و به نشان احترام با قلم موی خوشنویسی درشتش نگاشت:
بزرگترین خوشنویس جهان میرزا غلامرضا اصفهانی
آثار
افزون بر کتیبهنویسی مدرسه سپهسالار که میرزا غلامرضا آن را در سال ۱۳۰۱ نگاشتهاست آثار زیادی به خط او باقی ماندهاست، از جمله:
تعداد نسبتاً زیادی از قطعات و سیاهمشقهای شکسته و نستعلیق
اشعار میرزا غلامرضا
میرزا شعر هم میسرود و تخلصش غزال بود. نظم و نثر میرزا فصیح و استادانهاست چنان که این معنی از نوشتههای او به خوبی بر میآید. در نظم و نثر شاگرد امامقلی خان قاجار بود که غارت تخلص میکرد و سخت به او ارادت داشتهاست. این شاگرد و استاد پیوسته با هم دمساز بودهاند. میرزا در یادداشتهای خود غارت را به استادی خطاب کرده و از او به احترام یاد میکند و او را ابوالفضایل خواندهاست. بعید نیست که تخلص غزال را غارت به او داده باشد لکن میرزا در اشعارش هرگز به این تخلص شعری ندارد.